- موجودی: موجود
- مدل: 196951 - 100/6
- وزن: 2.00kg
شمال و جنوب
نویسنده: جان جیکس
مترجم: احمد صدارتی - یونس شکر خواه
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 2750
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1372 ~ 1371 - دوره چاپ: 4 ~ 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ جلد کتاب خاک گرفتگی و ساییدگی دارد
مروری بر کتاب
ویندام پس از شام گفت: این پسره باید اسم منو انتخاب کنه . برای ویندام این مساله دردناک بود و هرگاه مشروب می خورد از این موضوع به شدت برافروخته می شد. مادر پسرک در کنار شعله آتش انجیل روی زانویش را بست....
سهگانه عظیم شما و جنوب (شمال و جنوب،عشق و جنگ،بهشت و جهنم) شاهکار جان جیکس نویسنده معاصر ایالات متحده در زمینه جنگ داخلی آمریکا است.داستان دو پاره شدن یک ملت،جنگ داخلی،دوستیهای گسسته،عشقهای گمشده،رویاهای بر باد رفته و دوزخی که حاصل جنگ داخلی در قاره نو بود.
جیکس در این سهگانه با شرح زندگی،دوستی و دشمنی دو خانواده بزرگ متعلق به دو جبهه شما و جنوب،داستان جنگ لغو بردهداری و شکلگیری آمریکای جدید را در قالب یک رمان بزرگ تاریخی حکایت کرده است.«نیویورک تایمز» در بخش «مرور کتاب» خود آن را چنین توصیف کرده است:«در تاریخ کتاب ایالات متحده،تا کنون هیچ کتابی موفقیت داستان شما و جنوب جان جیکس را کسب نکرده است....
جنگ داخلی آمریکا از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ میان یازده ایالت جدا شده جنوبی (به نام کنفدراسیون) به رهبری جفرسون دیویس و ۲۵ ایالت شمالی (به نام اتحاد که به دولت فدرال ایالات متحده وفادار باقی مانده بودند) به رهبری آبراهام لینکلن، درگرفت. علت اصلی و بنیادی جنگ، موضوع برده داری بود.
ایالات شمالی با جمعیتی بالغ بر ۲۲ میلیون نفر، گروهی صنعتگر و روشنفکر بودند که با تجارت، بازرگانی و بانکداری امور خود را می گذرانیدند. در این منطقه از آمریکا به دلیل سرمای هوا و کمی زمین های کشاورزی، نه بردگان قدرت زندگی داشتند و نه زمینی بود تا بر روی آن کار کنند. نظام حاکم بر این قسمت نظامی کاملاسرمایه دار بود.
در این نظام کارگر و کارفرما بر طبق قراردادی در قبال هم مسئولیت هایی قبول می کردند. کارگر بدون اجبار و با اختیار خود بر سر کار می رفت و در قبال کار انجام شده مزد دریافت می نمود. آنها دارای تحصیلات عالیه بودند و نظام آموزشی بسیار منظمی را به وجود آورده بودند. در سایه همین عوامل بود که آنان مخالف جدی و سرسخت برده و برده داری شدند.
اما برعکس شمال، مردم ساکن ایالت های جنوبی که در دشت های حاصلخیز و زمین های بکر و دست نخورده زندگی می کردند، با جمعیتی ۹ میلیون نفری چهار میلیون برده و پنج میلیون سفید پوست زندگی بسیار تجملاتی و اشرافی را به راه انداخته بودند. آب فراوان، زمستان های کوتاه، هوای مناسب، وجود کارگر بدون مزد، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا مردم ایالت های جنوبی زندگی بسیار تجملاتی را تجربه کنند.
آنها هنوز در اندیشه های قرون وسطایی زندگی کرده و بر این اعتقاد بودند که نژاد سیاه را خداوند فقط در راه تامین نیازهای نژاد سفید خلق کرده و همین اندازه هم که ما لطف می کنیم و آب و غذا و جای خواب به آنها می دهیم باید سپاسگزار و شکرگزار ما و خداوند باشند. عمده ترین محصول تولید ایالت های جنوبی پنبه بود که در کنار آن شکر و برنج نیز تولید می شد.
مزارع گسترده پنبه می بایست توسط سیاه پوستان آماده کشت می شد و پس از طی مراحل داشت و برداشت، محصول به دست آمده در سواحل شرقی به دست بریتانیا یا ایالت های تمامی صادر می شد تا در کارخانه های آن نقاط به پارچه تبدیل شود. درآمد سرشاری که مالکان بزرگ جنوب از این تولید خود به دست می آوردند، در بانک هایی که توسط شمالی ها تاسیس شده بود، سپرده گذاری شده و به این ترتیب آنها بر سرمایه گذاری های خود هر چه بیشتر می افزودند.
رقابت میان ایالت های شمالی ضد برده داری و ایالت های جنوبی طرفدار برده داری نه فقط در میان مردم جریان داشت، بلکه این امر در درون هیات حاکمه آمریکا در واشنگتن نیز ریشه دوانیده بود. در سال هایی که آمریکا سیاست “گسترش به شرق” را در پیش گرفته بود و ماجراجویان و جویندگان طلا به عمق دشت های داخلی آمریکا نفوذ کرده بودند، هر از چند گاهی ایالتی جدید به وجود می آمد که این ایالت می خواست به جمع ایالت های تشکیل دهنده آمریکا بپیوندد.
پیوستن ایالت جدید به محل جدال و نزاع میان شمالی ها و جنوبی ها تبدیل می شد، در حالی که سیاست ایالت تشکیل شده اگر با شمالی ها هماهنگ بود، در مقابل جنوبی ها نیز تلاش می کردند تا ایالتی را تشکیل داده که طرفدار برده داری باشد و به این ترتیب سعی می شد تا توازن قوا حفظ شود.
در حالی که اوضاع آمریکا هر روز بحرانی تر می شد، اشتیاق مردم شمال به آزادی برده ها بیشتر و بیشتر می شد. آنها با انتخاب آبراهام لینکلن به ریاست جمهوری درصدد آن بودند تا خواسته های خود را بر کرسی بنشانند. رقابت میان شمال و جنوب هر روز حادتر می شد و تبلیغات دامنه دارتری را علیه یکدیگر انجام می دادند.
در حالی که شمالی ها سعی می کردند تا تعرفه های سنگینی بر کالاهای وارد شده از اروپا اخذ کنند، جنوبی ها هم درصدد بر می آمدند تا پنبه کم تری به شمالی ها بفروشند. درگیری های لفظی میان نمایندگان شمال و جنوب در مجلس نمایندگان و سنا هر روز شکل جدیدتری به خود می گرفت.
اما آبراهام لینکلن پس از انتخاب شدن، شعارهای تبلیغاتی خود را بر این امر استوار ساخت که می خواهد همه با هم برابر باشند و نباید تفاوتی میان افراد باشد. او با این اشعار و اصلاح طلبی هایی که سر داده بود توانست رای مردم شمال را به سوی خود جلب کند، هرچند او در خاطراتش نوشته که هیچگاه قصد آن را نداشته تا بردگان را به همین سرعت آزاد کند. او در خاطراتش ذکر می کند هدف اصلی و غایی او اتحاد مردم شمال و جنوب است و می خواهد اختلافات به وجود آمده را رفع کند.
در ششم نوامبر ۱۸۶۰، آبراهام لینکلن به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. راهیابی لینکلن به کاخ سفید با اعتراض و قهر بسیاری از کارمندان دولت که جنوبی بودند رو به رو شد. لینکلن پس از به دست گرفتن مقام ریاست جمهوری، وزیر امور خارجه و معاونش را از حزب جمهوریخواه انتخاب کرد. ایالات جنوبی این انتخاب ها را نقطه ی اوج ۴۰ سال سرخوردگی از سلطه شمال و تهدیدی نسبت به اقتصاد زمین داری مبتنی بر برده داری خود تلقی می کردند. آنها تصمیم گرفتند از ایالات متحده جدا شوند تا شیوه ی زندگی خود را حفظ نمایند. در بیستم دسامبر ۱۸۶۰، کارولینای جنوبی نخستین گام عمده را با اعلام این مطلب برداشت:
«اینک اتحادی که بین کارولینای جنوبی و سایر ایالات، تحت نام ایالات متحده وجود دارد، به موجب این اعلامیه فسخ می شود.»
سایر ایالات از کارولینای جنوبی تبعیت کردند و تا ۱ فوریه ۱۸۶۱، شش ایالت جنوبی می سی سی پی (نهم ژانویه ۱۸۶۱)، فلوریدا (دهم ژانویه ۱۸۶۱)، آلاباما (یازدهم ژانویه ۱۸۶۱)، جورجیا (نوزدهم ژانویه ۱۸۶۱)، لوئیزیانا (۲۶ ژانویه ۱۸۶۱) و تگزاس (اول فوریه ۱۸۶۱) نیز اعلام استقلال نمودند. در چهارم فوریه ۱۸۶۱، کنگره ای از نمایندگان هفت ایالت مذکور که فرمان جدایی را تصویب کرده بودند، در مونتگمری، واقع در ایالت آلاباما تشکیل جلسه دادند.
آنها با این استنباط که سیاست های در حال حاضر دولت مخالف منافع و آینده آنهاست و آنها خود به میل و اختیار خود عضو اتحادیه ایالت های آمریکا شده اند، تصمیم گرفتند از دولت فدرال جدا شده و بنیان دولت مستقلی را بریزند. در هشتم فوریه، آنها یک قانون اساسی موقتی را پذیرفتند.
روز بعد، در ۹ فوریه ۱۸۶۱ آنها جفرسون دیویس، سناتور سابق از ایالت می سی سی پی را به عنوان رییس جمهور کنفدراسیون ایالات متحده آمریکا و “ریچموند” (واقع در ایالت ویرجینیا) را به عنوان پایتخت برگزیدند. ایالت های جنوبی با انتخاب رئیس جمهور، پایتخت و پرچم جدید و حمله به برخی از مواضع و پایگاه های دولتی عملا این اقدام را به اطلاع عمومی رسانیدند.