- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183647 - 106/2
- وزن: 0.60kg
شعله طور
نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
ناشر: سخن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 311
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
درباره زندگی و اندیشه حلاج
استاد گرانقدر دکتر زرین کوب در کتاب «شعله طور» زندگی و اندیشه حلاج را با نگاهی بی طرف مورد بررسی قرار داده است. این کتاب رویکردی عرفانی دارد و صد البته برای گفتن شرح حال یک عارف ، غیر از نوشتار عرفانی جان کلام را بیان نمی کند . ایشان در ابتدای کتاب اشاره به اسناد و دست نوشته هایی از خود می کنند که در سال های دور گم شده و در زمان نگارش کتاب ، با وجود شک داشتن به صحتشان آن ها به عنوان منبع اطلاعاتی کتاب مورد استفاده قرار می دهد .
دکتر زرین کوب در مقدمه این کتاب اشاره کرده اند که یادداشت های خود پیرامون شخصیت حلاج که سالها پیش آنها را نوشته اند و اینک به طور اتفاقی یافته اند اساس تنظیم این کتاب بوده است.ایشان در جایی از مقدمه کتاب در این باره گفته اند: "اکنون که در آنها باز می نگرم درستی هیچ یک از این اسناد را نمی توانم خالی از هر شبهه ای تضمین کنم.
این اسناد اگر تصویر واقعی از احوال روحی یک قدیس و یک قهرمان مانند حلاج نباشد به هر حال سعی مجدانه یی برای بازسازی عصر اوست.
کتاب مزبور شامل هفت فصل است در فصل اول داستان زندگی حلاج و آنچه بر او رفته از زبان خود حلاج بیان می شود.فصل دوم نامه های احمد بن فاتک شاگرد حلاج به دوست اوست که طی آنها احمد بن فاتک اوقاتی را که با حلاج گذرانده و آنچه از او دیده و دریافته را برای دوست خود شرح میدهد.در فصل سوم منشی محکمه ای که حلاج در آن محاکمه شده نظرات خود را در باب اتهامات حسین بن منصور حلاج بیان میکند.فصل بعدی شرح وقایعی است که در جلسه محاکمه حسین بن منصور روی داده ودرنهایت به صدور حکم :تازیانه،دار،کشتن و سوختن منتهی شده است.
درفصل بعد چگونگی به دار آویختن حلاج و سرانجام او از زبان ابن فاتک بیان میشود.فصل ششم پیرامون گفتگوی ابن فاتک با دوست خود درباره حلاج ،پس از به دار آویختن اوست و در فصل آخر نیز به روایات تاریخی که درباره شخصیت حلاج در منابع و کتب قدیم موجود است اشاره شده است: ظاهرا ولادتش در 244 هجری بوده زادگاه او طور ،قریه یی از توابع بیضا در سرزمین فارس بود.پدرش منصور پشه حلاجی داشت و حسین را از کودکی به نام و پیشه پدر منسوب می داشتند.در سنین جوانی در قرآن و حدیث تبحر یافته بود ،از مباحثات اهل کلام آگاه بود و در شعر و لغت تازی مایه قابل ملاحظه ای بدست آورده بود.در تستر (شوشتر)به سهل تستری که در تصوف آوازه ای داشت پیوست چندی بعد از او جدا شد و به بصره رفت و به ابوعمر مکی پیوست و از دست او خرقه تصوف پوشید.
بدون اجازه پیر خود ابوعمر،با ام حسین دختر ابو یعقوب اقطع که یکی از متصوفه عصر بود ازدواج کرد ،این امر موجب بی مهری ابوعمر به او و در نهایت به جدایی پیر و مرید از هم منتهی شد.حلاج پس از آن نوعی تصوف فردی را آغاز کرد ،پس از تحمل ریاضتها و چله نشینی ها بود که در کوچه و بازار میگشت و چون شعله طور،بانگ انا الحق سر میداد.پس از آن از جانب حکومت و دسته هایی از مخالفان خود مورد آزار و شکنجه بسیار قرار گرفت او را به تهمت قرمطی بودن دستگیر کردند و پس از چند سال به دارش آویختند.