- موجودی: موجود
- مدل: 190085 - 12/5
- وزن: 0.20kg
شعرهای یک ماهی سیاه آسمون جل
نویسنده: نرگس آبیار
تصويرگر :حميد رضا اكرم
ناشر: سفیر اردهال
زبان کتاب: فارسی - انگلیسی
تعداد صفحه: 69
اندازه کتاب: خشتی لب برگشته - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
هیچ تا به حال شنیده بودید که یک ماهی سیاه، دلش بخواهد به وسیله ی یک گربه ی سفید خالمخالی خورد شود؟
به نظر عجیب و غریب می آید، اما همینطور بود.
این آرزوی ماهی سیاه آسمون جل و شاید تنها آرزوی او بود.
آرزو که چه عرض کنم، ماهی سیاه، آسمون جل شاعر پیشه در این اشتیاق می سوخت و می ساخت و دم برنمی آورد....
وقتی ماهی، گربة سفید را دیده بود شروع به شعر گفتن کرده و احساس عجیبی یافته بود؛ به طوری که تصور میکرد بدون حضور گربه زندگی او بیمعنی خواهد بود، او دوست داشت که گربه او را در یک چشم به هم زدن به دندان بگیرد و بخورد و هرشب همین خواب را میدید.
ماهی نقشههای زیادی برای جلب توجه گربه کشید، اما هیچیک اثربخش نبود تا این که ماهی ناامید شد و تصمیم گرفت به جای دیگری برود و فکر گربه را از سرش بیرون کند. یک روز باران باعث بالا آمدن آب جوی شد و او با آب جوی بیرون رفت و دیگر نتوانست به جوی بازگردد. در همین حین، که در حال مردن بود، گربه بالای سرش ظاهر شد و او را به داخل جوی انداخت. ماهی منمنکنان از گربه تشکر کرد و از او پرسید که چرا او را نخورده است....
در این داستان تخیلی تنها آرزوی ماهی سیاه آسمونجل شاعرپیشه این بود که به وسیلة یک گربة سفید خالمخالی خورده شود و در این اشتیاق میسوخت و میساخت و دمبرنمیآورد. اما گربة سفید خالمخالی هر روز که برای خوردن آب سر جوی میآمد هیچ نگاهی به ماهی سیاه آسمونجل نمیانداخت.