- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 162354 - 31/3
- وزن: 0.70kg
شاهکارهای صائب تبریزی و کلیم کاشانی
نویسنده: صائب تبریزی , کلیم کاشانی
به کوشش و گزینش: مهدی سهیلی
ناشر: سنایی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 324
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1376 ~ 1363 - دوره چاپ : 3 ~ 2
کیفیت: در حد نو ~ نو ؛ لبه جلد کتاب زدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
غزل هایی به طراوت باران و زلالی آبشاران و نرمی صدای آب که خواننده را در خلسه ای عمیق و متفکرانه فرو می برد. باری، بوی گلم چنان مشت کرد که دامنم از دست رفت.
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانهآرایی نمیآید ز من همچون حباب
موج بیپروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص
خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچه دست فنا؟
زنده جاوید از دست حمایت کن مرا
خشک بر جا ماندهام چون گوهر از افسردگی
آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا
گرچه در صحبت همان در گوشه تنهاییم
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا
از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
در خرابیهاست، چون چشم بتان، تعمیر من
مرحمت فرما، ز ویرانی عمارت کن مرا
از فضولیهای خود صائب خجالت میکشم
من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟
***
پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت
وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست
رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت
در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت
صد بار از کنار من این کاروان گذشت
از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار
یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت
طبعی بهمرسان که بسازی بعالمی
یا همتی گه از سر عالم توان گذشت
مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود
آن سر که خاک شد بره از آسمان گذشت
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست
در قید نام ماند اگر از نشان گذشت
بی دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا
چشم از جهان چو بستی ازو میان گذشت؟
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آنهم «کلیم» با تو بگویم چسان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد با آن و این
روز دگر بکندن دل زین و آن گذشت