دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شاهنشاهی مشروطه دو هزار و پانصد ساله

شاهنشاهی مشروطه دو هزار و پانصد ساله
درحال حاضر موجود نمی باشد

شاهنشاهی مشروطه دو هزار و پانصد ساله

نویسنده: منوچهر هنرمند
ناشر: علمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 125
اندازه کتاب: 
وزیری سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1 

کمیاب - کیفیت : عالی ؛ چهر صفحه از کتاب چروک دارد


مروری بر کتاب 

جلد دوم پهلویسم


بنا بر یک تعریف موافق و همدلانه از منوچهر هنرمند، پهلویسم یک مکتب فکری است که می‌خواهد جامعه‌ی ایران را با دور زدن مرحله‌ی فئودالیسم، به مرحله‌‌ای بالاتر از سوسیال‌دموکراسی یا نظام پارلمانی رهنمون کند. پهلویسم در نگاه حامیان آن، مکتبی است که ملت را با شتابی غیرقابل‌تصور، از تاریکی به آینده‌ای روشن و درخشان سوق می‌دهد.
برخی از پژوهشگران، با برداشتی به‌لحاظ زمانی محدودتر از معنای پهلویسم، آن را ایدئولوژی رسمی دولت محمدرضا پهلوی در دهه‌های 1340 و 1350 شمسی می‌دانند که اگرچه ریشه در دوره‌ی پهلوی اول داشت، اما نتیجه‌ی بازاندیشی در ایدئولوژی رژیم به‌خاطر اقتضائات اوایل دهه‌ی 40 بود. 

حوادث پس از پایان جنگ عالم‌گیر اول و تحولات بعد از آن نشان می‌دهد که هویت ملی به نحوی ساماندهی می‌گردید که نقش دین در ساختمان ملیت‌ ایرانی بسیار اندک و ناچیز باشد. گسترش دامنه و نفوذ هویت ملی مبتنی بر باستان‌گرایی در دوره رضاشاه با پیشرفت پروژه دولت ــ ملت‌سازی مدرن پیوستگی داشت.

تاسیس سلسله پهلوی و روی کار آمدن رضاشاه را سرآغاز جدیدی در آرایش هویتی جامعه ایرانیان باید به شمار آورد. در این دوران، دولت مطلقه قدرت را به سود خود تمام کرد. این دولت به منظور ایجاد هویت‌سازی ملی، باستان‌گرایی را طراحی نمود و اجرا کرد.

پروژه هویت‌سازی دولت مطلقه پهلوی، که از آن تحت عنوان هویت ایرانی یاد می‌شود، در دوران سلطنت رضاشاه، شکل خاصی از هویت اجتماعی را ایجاد کرد. به دنبال تاسیس هویت ایرانی متجدّد، بار دیگر آرایش هویتی جامعه ایران دستخوش تغییر شد و در نقشه آن دگرگونی‌های مهمی به‌وجود آمد. به عبارت دقیق‌تر، تکوین ساخت دولت مدرن نوساز، عامل اصلی مسلط شدن هویت‌سازی ملی و باستان‌گرایی در ایران بود. این امر تغییراتی را در آرایش هویتی ایران پیش آورد.

دولت مطلقه ایرانی، دولت عصر گذار بود؛ عصری که در میانه دوران سنتی و روزگار مدرن قرار داشت. نوزاد ایران بر اثر فعل و انفعالات عصر مشروطیت تا حدودی شکل گرفته بود، ولی توانایی خروج از پوسته سنتی خود را نداشت. روی کار آمدن رضاشاه و تاسیس سلسله پهلوی در سال 1304.ش را باید سرآغاز و شروع دوران حکومت مطلقه مدرن دانست. استقلال نسبی دولت مطلقه باعث شد که پروژه نوسازی توسط دولت مطلقه فراهم آید. جریانات سیاسی مطابق دستگاه ایدئولوژیک خود، ابعاد و اولویت‌هایی را در نوسازی ایران مدنظر داشتند که با یکدیگر متفاوت و گاه متعارض بود. در پایان پروژه نوسازی، مدرن‌سازی دولت قرار داشت که به معنای ایجاد تغییرات بنیادی در ساخت و کارکرد دولت و نهادهای تابعه آن بود. مدرن‌سازی جامعه، آن بخشی از برنامه‌های نوسازی بود که ساخت اجتماعی ــ سنتی را در ابعاد آموزشی، فرهنگی و اقتصادی دگرگون می‌کرد و جامعه‌ای با ویژگی‌های جوامع جدید به جای آن مستقر می‌ساخت. روی هم رفته می‌توان گفت «دولت‌سازی»، «ملت‌سازی» و «جامعه‌سازی» سه رکن اساسی پروژه نوسازی در آن زمان بود. رضاشاه پس از نشستن بر اریکه سلطنت، دگرگونی‌های سه‌گانه دولت، جامعه و ملت را تا حدود بسیاری انجام داد.

پس از استقرار سلطنت رضاشاه و تحکیم مبانی دولت مطلقه وی، مبحث تجددگرا، از میان سایر گفتارها، فرصت بیشتری به دست آورد. بدین لحاظ می‌توان گفت که پروژه نوسازی ایران در دوره رضاشاه، پروژه‌ای تجددگرا بود. البته باید توجه کرد که اولا این پروژه در آغاز الگوی تمام‌عیار منظم و مدونی نداشت، ولی به تدریج ابعاد دقیق‌تر و روشن‌تری یافت و از سایر الگوهای هم عصر خود متمایز شد. ثانیا پروژه تجدد در درون خود، انسجام و تناسب تام و تمامی نداشت و همانند دیگر بحث‌های نوسازی ایران به بعضی از ناهمسازی‌ها و گاه تناقضات درونی دچار بود. با این حال می‌توان گفت مهم‌ترین اصل آن گذر جامعه ایرانی از فئودالیسم به کاپیتالیسم بود.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات