- موجودی: موجود
- مدل: 199843 - 5/3
- وزن: 4.50kg
شاهنامه فردوسی
نویسنده: حکیم ابوالقاسم فردوسی
به کوشش : سعید حمیدیان
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 3472
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1376 ~ 1375 - دوره چاپ: 4 ~ 3
کیفیت : نو ؛ لبه کتاب خاک گرفتگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
بر اساس نسخه چاپ مسکو
شاهنامهی چاپ مسکو هنوز هم از معتبرترین نسخههای موجود شاهنامه است که به همت دکتر سعید حمیدیان با ترجمهی فارسی کلیهی فقرات روسی اعم از پیشگفتارها و حواشی و غیره و اصلاح تمامی اغلاط و... منتشر شده است.
...بدیهی است مادام که در جهان مفهوم ایرانی وجود خواهد داشت نام پر افتخار شاعر بزرگ هم که تمام عشق سوزان قلب خود را به وطن خویش وقف کرده بود جاوید خواهد ماند. فردوسی شاهنامه را با خون دل نوشت و به این قیمت خریدار محبت و احترام ملت ایران نسبت به خود شد. و یکی از بهترین درر های نایاب را به گنجینه ی ادبیات جهانی افزود...
شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی میباشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیتها به انجام رسانید
سر آمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار
به نام جهان داور کردگار
فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخکامی سراینده از اوضاع زمانه بودهاست. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خواندهاست:
کنون عمر نزدیک هشتاد شد
امیدم به یک باره بر باد شد
کنون سالم آمد به هفتاد و شش
غنوده همه چشم میشار فش
سال مرگ فردوسی تا چهار سده پس از زمان او در بنمایههای کهن نیامدهاست. نخستین نوشتهای که از زمان مرگ فردوسی یاد کرده مقدمه شاهنامه بایسنغری است که سال ۴۱۶ هجری قمری را آوردهاست. این دیباچه که امروزه بیپایه بودن نوشتارهای آن به اثبات رسیده از بنمایه دیگری یاد نکردهاست. تذکرهنویسان بعدی همین تاریخ را بازگو کردهاند. جدای از آن تذکرهالشعرای دولتشاه (که آن هم بسیار بیپایهاست) زمان مرگ او را در سال ۴۱۱ هجری قمری آوردهاست.
پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد . مقبره فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه بازسازی شد.
نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شدهاست. شاهنامه فردوسی به بسیاری از زبانهای زنده جهان برگردانده شدهاست. هانس هاینریش شدر ایرانشناس آلمانی در سخنرانیای که در کنگره فردوسی در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (۵ مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به پاس هزاره فردوسی و در شهر برلین بر پا شده بود، میگوید چیرگی بر ایران به دست مغولان و از میان رفتن توان ایران پس از یک سده رهایی از چیرگی بیگانگان از سببهای گرایش ایرانیان به شاهنامه و تلاش برای بازیابی کیستی (هویت) فراموش شده خویش میباشد.
همچنین وی همانندی روزگار ایرانیان در زمان فردوسی با آلمان سده نوزدهم را چرایی گرایش اندیشمندان آن کشور به شاهنامه فردوسی و برگردان آن به آلمانی میداند. اما به گفته بسیاری از پژوهشگران ایران فردوسی بزرگترین رزمنامه جهان را پدید آورده که دربردارنده تاریخ جهان باستان است.
افسانههای فراوانی درباره فردوسی و شاهنامه گفته شده که بیشتر به سبب شور و دلبستگی مردم دوستدار فردوسی و انگارپردازی شاهنامهخوانان پدید آمدهاند. بیپایه بودن بیشتر این افسانهها بهآسانی با بهرهگیری از بنمایههای تاریخی یا با بهرهگیری از سرودههای شاهنامه روشن میشود.
از این دست میتوان داستان راه یافتن نسخه پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند و سرانجام به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، داستان راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، رویارویی فردوسی با سه سراینده دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، داستانهای سفر فردوسی به غزنه یا ماندنش در غزنه، داستان فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، داستان پیشکش کردن شاهنامه به سلطان محمود به سبب نیازمندی و تنگدستی وی در فراهم آوردن جهیزیه برای دخترش، داستان فرستادن پیشکشی که سلطان محمود به فردوسی نوید آن را داده بودهاست به سان پول سیمین به جای زر به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن پاداش به فقاعفروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و همزمانی رسیدن پاداش زر با مرگ فردوسی را نام برد...
یوگنی ادواردویچ برتلس Berthels) ، آذر 1269 مهر /1336 دسامبر 1890 اکتبر 1957)، خاورشناس بنام روسی، از برجسته ترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی و صاحب پژوهشهای فراوان در ادب و تصوف ایرانی و تاریخ فرهنگ و ادبیات آسیای مرکزی بود. وی که تباری دانمارکی داشت، در سن پترزبورگ زاده شد و در مسکو درگذشت.
با آنکه تحصیلات خویش را در حقوق و موسیقی به سطحی عالی رساند، شوق وافر او بیشتر متوجه زبان و ادبیات فارسی و ترکی بود. در 1297 ش / 1918. م دانشجوی کنسروراتوآر و بخش خاورشناسی دانشگاه دولتی پتروگراد شد و در آنجا از استادان بزرگی چون رماسکویچ، فریمان، بارتولد و اولنبرگ بهره گرفت. برتلس پس از آنکه تحصیلات خود را در بخش زبانهای شرقی آن دانشگاه به پایان رساند، در موزه آسیایی آکادگی علوم شوروی که سالها بعد به <موسسه مطالعات خاورشناختی آکادمی علوم تغییر نام یافت شغلی به وی داده شد و تا پایان عمر، به مدت 37 سال، در همین موزه به تحقیق و تتبع پرداخت.
او ضمن پژوهش در این مرکز، به معلمی زبان و ادب فارسی در <موسسه زبانهای زنده> منصوب گردید و در 1307 ش1928/ م به توصیه بارتولد به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه دولتی پتروگراد برگزیده شد. برتلس در مقام فردوسی شناس برجسته، به همراه هیات نمایندگان روسیه در جشن هزاره فردوسی که در 1313 ش1934/ م در ایران تشکیل شد، شرکت جست. مقاله ای که وی بدین مناسبت نوشته بود، همان سال در <نشریه فرهنگستان علوم شوروی به چاپ رسید. سال بعد، برتلس کتابی با عنوان <فردوسی و سروده هایش> منتشر کرد....