- موجودی: موجود
- مدل: 203689 - 5/4
- وزن: 0.30kg
شاهد نابینا
نویسنده: آروپ کارما دوتا
مترجم: مهرداد مهدویان
ناشر: پیدایش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 103
اندازه کتاب: خشتی - سال انتشار: 1378 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
«شاهد نابینا» رمانی با ژانر پلیسی- جنایی است. داستان با مرگ آقای «گوپالان» و ورود پلیس برای بازجویی آغاز میشود: رامو در این عالم سیر میکرد که ناگهان صدای پاهایی را از بیرون شنید. صداها مربوط به سه جفت پا بود که به آرامی از پلّهها بالا میآمدند و ظاهراً خیلی معمولی بودند. رامو صدای یکی از آنها را تشخیص داد که متعلّق به آقای گوپالان ، مستأجر طبقه بالا بود ؛ ولی دو صدای دیگر برایش تازگی داشت و اوّلین باری بود که آنها را میشنید. گوشش را تیز کرد تا صداها را خوب به خاطر بسپارد و بشناسد. آنها هر دو مرد بودند. صدای پای یکی از آنها سنگین بود و فاصله قدمها بسیار سنگین مینمود. رامو پیش خود او را مردی قدبلند و سنگین وزن مجسّم کرد.
قدمهایش محکم و با فاصله بودند. یعنی اینکه او مردی عضلانی بود. قدمهای مرد دوم سبک و سریع و تند بود. بله! او باید مردی کوتاه قد و لاغر و سبکپا باشد. زیرا صدای پای او به خوبی شنیده نمیشد. آن سه نفر داشتند درباره کار با هم حرف میزدند و رامو میتوانست صدایشان را به وضوح بشنود ؛ ولی نمیفهمید آنها درباره چه موضوعی صحبت میکنند. چیزی در صدای آنها کنجکاوی رامو را تحریک میکرد. او میتوانست حالت صداها را تشخیص دهد ؛ همانطور که دیگران از حالت صورت و طرز بیان دیگران این کار را میکنند.
آقای گوپالان را که میشناخت. او مردی بود که بسیار آرام صحبت میکرد. مرد لاغر و قدکوتاه ، کمی نفسنفس میزد ؛ درست مثل صدای یک توله سگ که کتک خورده باشد ولی ذهن تیز رامو توانست دروغگویی را در صدایش تشخیص دهد و در آنِ واحد فهمید که او مردی چاپلوس است. حالت صدای آن یکی خشن و بَم بود و آنقدر خشونت در صدایش موج میزد که رامو با خود فکر کرد که اگر او را تنها در یک کوچه خلوت ببیند ، احتمالاً پا به فرار میگذارد! اما آقای گوپالان با یک چنین آدمهایی چهکار داشت؟