- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 186900 - 120/3
- وزن: 0.70kg
شاعری در هجوم منتقدان
نویسنده: محمدرضا شفیعی کدکنی
ناشر: آگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 502
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
نقد ادبی در سبک هندی پیرامون شعر حزین لاهیجی
چهل سالی پیش از این, ناگاه (غواصی) پیر و ناآشنا از گوشه ای برمی آید و دریای آرام شعر و غزل آن روزگار را ـ که با مشتی غزلهای همگون و هم مضمون و با حال و هوایی یکنواخت و تکراری و هزارساله در خواب و خاموشی فرو رفته بود ـ چنان موج کوب غزلهای پرشر و شور خویش می سازد که آب در خوابگه مورچگان می ریزد و در محافل ادبی و انجمن های شعری طوفانی به پا می شود و خواب و خماری از سر معتادان غزل های انجمنی و حاشیه نشینان مناقل ادبی می پرد و همه اهل ادب چه سنت گرایان و چه نوسرایان را چنان به شیفتگی و شگفتی می اندازد که پیشاهنگ شعر نو فارسی (نیما یوشیج) او را (بزرگترین غزل سرایی که تاکنون دیده) می شمارد و شهریار شهر غزل درباره او چنین نغمه سر می دهد: (او استاد شعر و ادب و پیر طریقت است, من سوز و حالی که در اشعار این استاد بزرگ دیده ام, در آثار هیچ یک از شعرای کنونی مشاهده ننموده ام) و در غزلی خطاب به (گلک), یکی از شاعران گیلان, می سراید:
گوهر من به قضا و تگه غواص ببر
کعبه آن جاست اگر راحله داری گلک
و یکی دیگر از مشاهیر نوپردازان چنین فتوا می دهد:
بی شک او بزرگترین غزل سرایی است که می توان با شجاعت از او نام برد). و نوپردازی دیگر چنین شیفتگی نشان می دهد: (در این زمان تنها غزلهای او را می توان خواند و احساس نکرد که عمر غزل سرآمده است.
حزین لاهیجی از شاعران غزلسرای سبك هندی در سدهی دوازدهم هجری است و باید او را آخرین شعلهی پرفروغ این سبك در تاریخ ادبیات ما دانست. بخشی از كتاب حاضر شامل معرفی این شاعر برجسته، و ارائهی گزیدهای از آثار وی است. علاوه بر این، مؤلف با توجه به این كه شعر حزین در زمانِ خود مورد بررسیها و نقدهای بسیاری قرار گرفت كه حاكی از دقت نظر، دانش عمیق و نكتهسنجی بسیار هستند و در تاریخ ادبیات هزار و دویستسالهی دورهی اسلامی نظیری نداشتهاند، كوشیده است تا به عنوان دریچهای بر آفاق نقد ادبيِ آن دوره و دورههای بعد از او ، مروری داشته باشد بر كمّ و كیف كار این ناقدان؛ و این بخش، به گفتهی مؤلف، شاید مهمترین بخش كتاب باشد.
شب گذشته، فتادم به خاک کوچهٔ غم
هزار مرحله، ز آرامگاه راحت دور
دلی دیار محبّت، تنی خراب ستم
لبی محیط شکایت، سری لبالب شور
ز گریه هر رگ مژگان چو ابر دریابار
ز ناله هر سر مو، گشته بود محشر صور
گسسته تار امیدم فلک به زور ستم
شکسته جام مرادم فلک به سنگ فتور
که ناگهان، سرم از خاک برگرفت کسی
که بود گرد رهش توتیای دیدهٔ حور
شمیم گلشن کویش، عبیر جیب وفا
نسیم پرتو لطفش چراغ بزم حضور
به مژده گفت:که ای خانه زاد خسرو عشق
خرابهٔ دلت از فیض دوستی معمور
چنین که هر قلم استخوانت ناله سراست
مدار، کلک بلاغت شعار را معذور
به گریه گفتمش، ای مونس شکسته دلان
به روزگارتو، ویرانهٔ وفا معمور
سخن چگونه سرایم؟ نفس چگونه کشم؟
دلم پر آتش و چشمم پر آب و بختم شور
نهفته گفت به گوش دلم که ناله خطاست
اگر شکور نیی، در بلیّه باش صبور