- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 165873 - 96/3
- وزن: 0.80kg
سیر کلام در فرق اسلام
نویسنده: محمدجواد مشکور
ناشر: شرق
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 565
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ لبه حدود دویست صفحه کتاب رد زردی مختصری دارد
مروری بر کتاب
در میان جریان های فکری شکلدهنده تاریخ اندیشه اسلامی، کلام اگر نه مهمترین، دست کم یکی از مهمترین هاست. این امر خلاف انتظار نیست: طبعاً تاریخ اندیشه اسلامی تاریخ اندیشههای تکوینیافته حول یک دین است و در میان جریان های فکری، الهیات یا کلام برآمده از یک دین نزدیکترین جریان فکری به آن و تنیدهشده در آن است. کلام متکفل پرداختن به مباحث پایه و عقیدتی و نظری دین است که از سویی با استدلال های عقلی مستقل از دین یا مذهب سر و کار دارد و از سوی دیگر با استدلال های نقلی مبتنی بر هر دین و مذهب.
سیر مباحث کلامی هر دین یا مذهب، تاریخ ماجراهای فکری آن دین یا مذهب است. بهرغم این اهمیت، در میان ما شناخت این جنبه از تاریخ اندیشهمان آن گونه که باید مورد توجه نبودهاست. بهموجب تلقی رایج، کلام طرح مباحث عمدتاً سادهشده اعتقادی است. همین مباحث سادهشده را هم معمولاً خارج از سیاق تاریخی عرضه میکنند و بدین ترتیب اهمیت اصلی مباحث کلامی و زمینه تکوین و تطور آنها مغفول میماند.
با مروری بر تاریخ اندیشه اسلامی و ماجراهای آن میتوان به اهمیت قاطع کلام نسبت به سایر زمینهها پی برد. مباحث کلامی از حیث سابقه و از حیث تأثیر اجتماعی از تعیینکنندهترین مباحث در میان مسلمانان بودهاست و تا به امروز هم به صورتهای گوناگون چنین است، از جمله با طرح مسئله کلام جدید.
نخستین کسی که با جبریه و عقیده ی ایشان مخالفت کرد و از قدر و اختیار سخن گفت، معبد بن عبدالله بن عویم جهنی بصری بود. وی عقیده ی خود را از یک ایرانی به نام سنبویه فرا گرفت. معبد می گفت: هر کس مسوءول رفتار و کردار خویش است و خداوند افعال بندگان را به خودشان واگذاشته، از این جهت پیروان او را قدریه خواندند. معبد در سال 80هجری به امر دولت اموی به جرم فساد عقیده کشته شد....
بخش اول کتاب پیرامون تاریخ علم کلام است. مؤلف در باب علل پیدایش و مخالفتهای با علم کلام بر این باور است که بعد از فتوحات اسلام، گروه بسیارى از مردم بلاد مفتوحه و ملل راقیه چون ایرانیان زردشتى و رومیان مسیحى و یهود طوعا و کرها به دین اسلام درآمده، پس از قبول آن دین بعضى از عقاید مذهب قدیم را لباس اسلام پوشانیدند و تشکیلاتى در دین ایجاد کردند و با اظهار آن شکوک مسلمانان را گمراه مىکردند؛ ازاینجهت علماى دین بهخصوص معتزله درصدد برآمدند که با مطالعه کتب قدیم ایشان چون اوستا و تورات و انجیل و کتب براهمه و سمنیه، دلایل عقلى ایرادات آنان را به اسلام، رد کرده و آن شکوک را از دل مسلمین بیرون نمایند.
در بخش دوم کتاب، پیش از نگاهى به سیر کلام در فرق اسلام، در بابى جداگانه از امور عامه که پیشدرآمد علم کلام است، از اصطلاحات کلامى و فلسفى بحث شده است. از محوریترین مباحث این بخش، بحث از تعریف علم و معرفت و بررسی انواع و مراحل آن است.
مؤلف، مراحل معرفت را اینگونه توصیف میکند:
معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً حواس ظاهره پنجگانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مىباشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمىدارد، بهواسطه این حواس ظاهر است.
از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل میشود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مىدهند و معرفت حسى نام دارند.
معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در اینگونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کموبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد.
معرفت علمى: مرحله سوم، معرفت علمى است، که آن را «معرفت عینى» و «معرفت کلى» نیز گویند. در این مرحله، ذهن انسان از امور حسى و سطحى تجاوز کرده، به علل و قوانین حوادث، آگاه مىگردد. در مرحله علمى، ذهن از کثرت به وحدت و از جزء به کل و از ممکن به واجب راه مىیابد.
معرفت فلسفى: مرحله چهارم، معرفت فلسفى است، که براى کمتر کسى حاصل میشود و ذهن پس از طى مراحل سابق، از ظاهر به باطن گراییده، به ذات و حقیقت اشیاء یعنى کلیت تامه و مطلقیت توجه پیدا مىکند و آن علم به مابعدالطبیعه و فلسفه اولى و بحث از حقیقت وجود است.
در بخش سوم که در موضوع سیر کلام در فرق اسلام است، از اثبات صانع و صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال خداوند و جبر و تفویض و تکالیف بندگان و نبوت عامه و خاصه و اسلام و ایمان و عدل و امامت و امر به معروف و نهى از منکر در عقاید فرق اسلام یاد شده است. یک باب خاص هم به نام فرهنگ اصطلاحات کلامى بهترتیب حروف الفبا با ذکر کتبى که درباره آنها آمده، اختصاص داده شده است.
آخرین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغربزمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام بهدور است.نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مىباشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچگاه از حرکت بازنمیایستد. همه عالم وجود از ماده تشکیل شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچوقت سکون و آرامش نمى پذیرد...