- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 159459 - 97/4
- وزن: 0.30kg
سیاووش بر آتش
نویسنده: مصطفی رحیمی
ناشر: شرکت سهامی انتشار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 253
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ جلد پشتی کتاب سائیدگی دارد
مروری بر کتاب
تحلیلی از داستانهای فریدون، کاووس، سیاووش، کیخسرو
چو سرو سیاوش نگونسار دید
سراپرده دشت خونسار دید
بیفکند سر را ز انده نگون
بشد زان سپس لاله واژگون
سیاوش از ازدواج زنی از سلاله گرسیوز با کیکاووس زاده شد. کیکاووس، سیاوش را به رستم سپرد؛ رستم، در زابلستان، سیاوش را آیین سپاه راندن و کشورداری آموخت. چون سیاوش از زابلستان به کاخ پدر بازآمد، کاووس وی را نواخت و به شادی آمدن فرزند جشنی برپا کرد. سودابه دختر شاه هاماوران و همسر کیکاووس، شیفته سیاوش شد چنان که در نهان، پیکی به سوی سیاوش فرستاد و او را به شبستان شاهی فراخواند؛ سیاوش نپذیرفت.
روز دیگر، سودابه نزد شهریار رفت و از وی دستوری خواست که سیاوش را به شبستان بفرستند تا وی از میان دختران همسری برای خود برگزیند. سیاوش، به ناچار به شبستان رفت. در بار سوم، سودابه، سیاوش را به نزد خویش فراخواند اما سیاوش برآشفت و به تلخی از آنجا برخاست.
سودابه، کاووس را باخبر کرد و سیاوش را متهم ساخت. کاووس، در این اندیشه بود که سیاوش را به کیفر گناه بکشد اما در آزمایش، شاه نخست جامه و دست سودابه را بویید و در آن بوی شراب یافت و در دست و بر سیاوش، بوی گلاب به مشامش رسید؛ و دانست که سودابه به ناراستی سخن گفته است و پسرش بیگناه است. خواست که سودابه را بکشد، از شاه هاماوران اندیشه کرد که به کینخواهی برخیزد؛ پس به سخن موبدان، آتشی برپا کرد که گناهکار را از بیگناه جدا سازد؛ سیاوش در این آتش رفت.
سیاوش، این آزمایش را پذیرفت؛ و روز دیگر در آتشی که کاووس آماده کرده بود، با اسب شبرنگ خویش که بهزاد نام داشت، وارد شد و تندرست از آن بیرون آمد. چون شاه خواست سودابه را بکشد، سیاوش میانجیگری کرد و او را از این کار مانع شد.
نویسنده در کتاب حاضر به تحلیل داستانهای «فریدون»، «کاووس»، «سیاووش» و «کیخسرو» از شخصیتهای کلیدی شاهنامه فردوسی پرداخته است. دو داستان «فریدون» و «کاووس» فریاد بلندی است بر ضد خودکامگی و حکومت فردی. اولی در قالب انسانی نیک و دومی در هیئت قدرتمندی ناآشنا با خرد و تدبیر....
دو داستان «سیاووش» و «کیخسرو» نیز رابطة قدرت و معنویت را با دیدی وسیعتر و واقعگرایی و آرمانگرایی را نشان میدهد. شایان ذکر است اشعار مرتبط با هر داستان نیز در روایت آن داستان به نظم در آمده است....
دکتر مصطفی رحیمی در سال 1305 در نایین متولد شد.تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به پایان رساند و برای تحصیلات دوره دبیرستان به یزد و اصفهان رفت و سپس به تهران آمد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به ادامه تحصیل پرداخت.در سال 1337 به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن دوره دکتری خود را گذراند.در پاریس با افکار ژان پل سارتر آشنا شد و با ترجمه هایی از سارتر،دوبوار،کامو،برشت و...در شناسایی مکاتب فلسفی و هنر و ادبیات غرب در فضای روشنفکری آن زمان کوشید.
در بازگشت به تهران وارد دادگستری شد.در سال های دهه 40 به ترجمه پرداخت،و مدتی در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات غرب اشتغال داشت.او دارای تالیفات متعددی،خصوصا درباره جایگاه و نق روشنفکر در اجتماع است. وی در تاریخ 9 مرداد 1381 در گذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا در تهران به خاک سپرده شد.