- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 162143 - 106/2
- وزن: 0.20kg
سیاست از نظر افلاطون
نويسنده: الکساندر کویره
مترجم: اميرحسين جهانبگلو
ناشر: خوارزمي
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 126
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
افلاطون در سال 427 پيش از ميلاد، كمي پس از آغاز جنگ پلوپونزي، پا به جهان آتن گذاشت. براساس برخي روايات افسانه اي، ريشه خانوادگي او از طرف پدر به پادشاهان باستاني آتن و از طريق آن ها به پوسيدون ، خداي درياها، بازمي گردد.
افلاطون انسان ها را زاده زمین می داند و معتقد است هر آنچه لازم بوده به انسان داده شود، توسط زمین اعطا شده است.
از این رو، برخی انسان ها دارای سرشت برتر هستند و برخی فروتر. چون زمین، که آن ها را در درون خود پرورش می داد، به برخی استعداد و خاصیت طلا اعطا کرد و به برخی دیگر، نقره و به دسته سوم آهن و برنج؛ و انسان ها چون زاده خاکند، باید از آن مراقبت کنند و از تجاوز دشمنان مصون دارند و به دیگر هموطنان خویش هم به دلیل آن که آنان نیز از خاک متولد شده اند، به چشم برادری نگاه کنند.
افلاطون پس از پی ریزی شهر آرمانی خود، به مسأله حاکم و زمامدار در این شهر می پردازد و معتقد است: شهر خیالی که او توصیف کرد، جز با حاکمیت حاکم فیلسوف یا فیلسوف حاکم تحقق نمی پذیرد. از این رو، حکیم در فلسفه سیاسی افلاطون، جایگاه رفیعی دارد؛ زیرا باید زعامت و اداره جامعه و سیاست گذاری آن به دست او باشد. شهر آرمانی افلاطون دارای سربازانی بود که حق مالکیت نداشتند؛ همه دارایی ها از آنِ همه مردم بود، اشتراک زن و فرزند وجود داشت و تنها نژاد برتر یعنی کسانی که طلاسرشت بودند اجازه ازدواج و تولید نسل داشتند تا همه در جهت یک هدف که هدف همه جامعه است حرکت کنند، همگان خود را برادر یکدیگر بدانند، غم و شادی یک نفر از آن همگان باشد و شریک در غم و شادی یکدیگر باشند....
گرچه مي توان سقراط را بنيان گذار نظريه هاي اخلاقي و سياسي اي دانست كه در قرن چهارم ميلادي سربلند كردند، اما اين افلاطون بود كه اولين سيستم هاي انديشه سياسي را بنا نهاد. او را مي توان بنيان گذار يك متافيزيك منسجم و معرف سطوح مختلفي از تجزيه و تحليل هاي سياسي دانست. مطالعات تحقيقي و انتقادي مدرن به ندرت توانسته اند سرچشمه تفكر سياسي افلاطون را در شرايط اجتماعي و سياسي اي پيدا كنند كه افلاطون در آن رشد كرده است. به همين دليل، اغلب تلاش مي كنند تا ريشه بيزاري او از دموكراسي آتن را در خانواده « ضد دموكراتيك » او جست و جو كنند. اما اين فرضيه را نمي توان به راحتي پذيرفت، زيرا خانواده افلاطون با همه جناح هاي سياسي زمان خود در ارتباط بودند.
محققان دوران مدرن در مورد فرايند رشد و توسعه تفكر سياسي افلاطون اختلاف نظر دارند. از جمله اختلاف نظرهاي آن ها در مورد زمان و ترتيب نوشته هاي اوست. با وجود اختلاف نظرهاي موجود، اتفاق نظري در مورد ديالوگ هاي آپولوژي، كريتون و فايدون- كه محاكمه، صحنه هاي زندان و مرگ سقراط را گزارش مي كنند- وجود دارد. اكثر آن ها معتقدند كه افلاطون اين ديالوگ ها را در حدود سي سالگي نوشته است. همچنين به نظر مي رسد كه اين ديالوگ ها منعكس كننده و معرف چهره تاريخي سقراط باشند.
براساس همين تحقيقات، مهم ترين ديالوگ هاي سياسي افلاطون در دوره هاي متفاوتي از زندگي او به رشته تحرير درآمده اند. به عنوان مثال، ديالوگ جمهور ظاهراً در سال 386 پيش از ميلاد، يعني پس از تأسيس آكادمي، به اتمام رسيده و ديالوگ مرد سياسي يا دولتمرد در دوران شصت سالگي او نوشته شده است. و در پايان، قوانين كه طولاني ترين ديالوگ اوست، در اواخر دهه هفتم زندگي او به رشته تحرير درآمده و پس از مرگ او منتشر شده است.
حال اگر اين فرضيه را بپذيريم كه انديشه هاي سياسي افلاطون در دوراني نسبتاً طولاني، مثلاً بين سال هاي 386 و 348 پيش از ميلاد شكل گرفته است، نبايد تعجب كرد كه اين انديشه ها، در مدت زماني به اين طولاني، تغيير كرده باشند. بنابراين، براي تجزيه و تحليل آن ها بايد توأمان، هم رشد و توسعه تفكر، و هم تغيير انديشه هاي او را مدنظر قرار داد- بدون آن كه در مورد آن ها گزافه گويي شود.
به عنوان مثال، گرچه مي توان تفاوت هايي در مسائل سياسي مطرح شده در جمهور و قوانين ديد، اما به سختي مي توان تفاوتي در بنيان هستي شناختي و روش شناختي او، در اين دو ديالوگ، مشاهده كرد. تفاوت عمده ميان اين دو ديالوگ تنها در سطح تجزيه و تحليل آن هاست. در جمهور، افلاطون به دنبال طراحي يك جامعه سياسي ايده آل شرافتمندانه و عادل است؛ در قوانين، گرچه او تصاوير ايده آل چنين جامعه را حفظ مي كند، اما تلاش مي كند تا محدوديت ها و نافرماني هايي جمعي را به تصوير كشد كه مي توانند بر سر راه تأسيس چنين جامعه اي قرار گيرند، به عقيده او، هر دولتشهر تاريخي، تركيبي است از عناصر عيني، روان شناختي، اجتماعي و اخلاقي؛ و همين تركيب است كه هرگز اجازه شكل گيري يك نظام ناب دموكراتيك، ديكتاتوري، و يا اليگارشي را نمي دهد. به همين دليل افلاطون قصد آن ندارد تا خود را درگير يك دولتشهر تاريخي كند؛ بلكه برعكس، تلاش مي كند تا صورت يك دولتشهر ايده آل را ترسيم كند. به همين دليل، بحث او كاملاً انتزاعي و دور از واقعيت عيني و تاريخي به نظر مي رسد.