- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 188533 - 112/2
- وزن: 0.30kg
سوانح عمر
نویسنده: شمس الدین رشدیه
ناشر: تاریخ ایران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 159
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1362 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
رشدیه ؛ اولین موسس مدارس جدید در ایران و پایهگذار شیوهء جدید آموزش و تعلیم در مدارس
از میرزا حسن رشدیه (پدر مدارس نوین) جز چند برگ از خاطرات و خودنوشت دیگر کمتر مدرک و سندی باقی مانده است. او ۹۷ سال عمر کرد و در ۱۹ آذرماه ۱۳۲۳ش در تصادف با یکی از اتومبیلهای ارتش متفقین درخیابانی بعد بدرود حیات گفت.
در اهمیت کار و استقامت رشدیه در تاسیس مدرسه در ایران شمسالدین رشدیه در کتاب سوانح عمر حکایتی دارد که مثال زدنی است: وضع امتحان هم چنین بود که وجوه بزرگان و اولیای اطفال و اصحاب علم و ادب دعوت میشدند و شاگردان در حضور ایشان امتحان میدادند... حضار هم در حدود مطالب طرح شده گاهی سوالاتی میکردند. صدای احسنت و آفرین حضار مجلس را فراگرفته بود. در مجلس امتحان یکی از حضار گفت: من دوام و بقای این مدرسه را شرعی نمیدانم، زیرا اطفال که به این سرعت پیش میروند، به جایی میرسند که نباید به آن حدود قدم بگذارند.
هرچه رشدیه و سایرین از این آقا پرسیدند : به کجا میرسند؟ فرمود: به آن طرف میافتند. حضار هرچه اثابت این مدعا را دلیل خواستند، دلیلی نفرموده به حرارت و خشونت میگفت: اگر بنا باشد اطفال به این کوچکی مطالب به این بزرگی را به این خوبی بدانند، کتاب میراث فارسی را این طور محیط باشند، به سن علما که میرسند البته و هزار البته از این دین بیرون میروند و دین دیگری اختیار میکنند.!!! اما رشدیه چندان وقعی ننهاد و به کار خود ادامه داد.
...خدمت بزرگ من تأسیس مدرسه در ایران نیست و اگر من این کار را نمیکردم دیر یا زود دیگری این کار را میکرد.خدمت ذیقیمت من ایجاد الفبای صوتی است که راه آموزش را سهل و آسان کرده است و نوآموزان بیگناه را از آن کوره راهها و عذابها خلاص کرده است و با این اصول است که کودنترین اطفال در 65 روز نوشتن و خواندن را می آموزند رشدیه اولین مدرسه اسلامی به روش جدید را در قفقاز تأسیس کرد و سپس در به ایران آمد و در همان سال نخستین مدرسه ابتدایی را به سبک جدید در محله ششگلان تبریز تأسیس نمود.
عمر این مدرسه یکسال بیشتر نبود زیرا پیش نماز محل کمک به آن را حرام شمرد و مردم را وادار به بستن آن کرد و اجازه نداد کسی [محلی را] برای مدرسه اجاره دهد... در پهنهء ادب و آثار گذشتهء فارسی، زندگینامهها و زندگینامهنگاری را میتوان به مانند سایر انواع ادب،در حوزهای مستقل مورد بررسی قرار داد.از یک نظر زندگینامهها در ادب فارسی به دو بخش قابل تقسیم توانند بود؛زندگینامهها منظوم و زندگینامههای منثور.در این مجال اندک تنها بهعنوان نمونه به چند مورد از زندگینامههای منثور در پیشینهء ادب فارسی اشاره میکنیم.
از اینگونه زندگینامهها،میتوان به کتاب «اسرار التوحید فی مقامات ابو سعید ابو الخیر» اشاره کرد که از اتفاق خوش،هم در نوع موضوع کتاب و هم از جهت چگونگی تدوین و نگارش با کتاب موضوع این مقاله-سوانح عمر-شباهت فراوان دارد.بخش عمدهای از زندگینامهها در ادب و تاریخ فارسی شامل کتب«تذکره»است که از نمونههای دیرینهء آن میتوان به تذکرهء«لباب الالباب عوفی»،«تذکره الاولیاء عطار نیشابوری»و«طبقات الصوفیهء خواجه عبد ا... انصاری»را بر شمرد ...
بخش قابل توجهی از مواریث فرهنگی، تاریخی و ادبی تمدن بشری از دیرباز تاکنون، شامل کتابهای تراجم احوال و تذکرههای و به طور اخص«زندگی نامهها»میباشد.میتوان گفت که زندگینامهها از حیث قدمت،تقریبا به موازات حیات اندیشمندانهء آدمی بهوجود آمده است.ازاینرو،نقوش خاموش دیوارهء غارها، از جهت آنکه تا حدودی ما فی الضمیر اندیشه و منش آدمی را در دورههای دوردست و تاریک تاریخ روشن میدارد،در شمار شیوههای نخستین و دیرین یادگارها و زندگینامهها محسوب تواند شد.
در سال 1300 هجرى حاج ميرزا حسن رشديه تبريزى، پس از طى دوره دو ساله تهيه معلم دار المعلمين بيروت براى استفاده از سازمان و تشكيلات روسيه در تحت حمايت و سرپرستى برادر مادريش حاج آخوند مقيم ايروان، اولين مدرسه ايرانى را در ايروان تاسيس و تا پنج سال داير داشت. در سال 1305ق به دامن مادر وطن گراييده، به ميمنت و مبارکى اولين مدرسه را در تبريز تاسيس و تا ده سال مقيم آن جا بود؛ و نه بار مدرسه گشود و دستخوش حوادث شده است. در سال 1315 به كوشش شادروان حاج ميرزا علىخان امينالدوله به امر پادشاه وقت به تهران احضار شده، اولين مدرسه را در پايتخت به نام «رشديه» به گشود. و به دنبال او نيكانديشان و امناى مدرسه رشديه و ساير خدمتگزاران مدرسهها تأسيس كرده، روز به روز به رونق بازار علم و ادب افزودند.
فصل اول در طفوليت و جوانى رشديه است. حاج ميرزا حسن رشديه، فرزند آخوند ملامهدى تبريزى است كه از زهاد و مجتهدين گوشهنشين تبريز و مورد ارادت و احترام فراوان آشنايان بود. مادر رشديه سارا خانم، نوه صادقخان شقاقى بود كه با فرزندانش به امر فتحعلى شاه شهيد شدند.
در فصل دوم، مىخوانيم كه رشديه در ايروان و اولين مدرسه ايرانى طرز تعليمات دانشگاه فرانسویان بيروت در وضع آموزش مدارس آن جا هم موثر واقع شده، مدارسى از خود بيروتيان به همان نحو اداره مىشد؛ و اين مدارس هم اسلامى بودند، هم متجدد.
فصل سوم، درباره رشديه در تبريز و تاسيس مدرسه است. اوقاتى كه رشديه در ايروان مدرسه داشت با دو مسلمان گرانقدر آشنايى پيدا كرد. حاج زينالعابدين تقى اف بادكوبهيى مقيم باكو، و حاج ميرزا عبدالرحيم طالب اف تبريزى مقيم تمرخان شوره قفقاز.
تقى اف صاحب چاههاى نفت باكو، و از مردان نيكانديش و خير قفقاز بود. در قفقاز مدرسهيى نبود كه از اعانههاى او برخوردار نشده باشد. چون رشديه در ايروان مدرسه بازكرده، مورد استقبال فراوان مسلمانان قرار گرفت، و خبر تاسيس يك مدرسه ايرانى به همه نواحى قفقاز رسيد، اولين كسى كه از مسلمانان دست اعانت و محبت به جانب رشديه دراز كرد، همين بزرگوار بود، كه مخارج تحصيل چند نفر بىبضاعت را قبول كرد. وجه قابلى هم براى كمك به مدرسه تقديم نمود.پس از آن كه بساط مدرسه رشديه از ايروان برچيده شد و به تبريز افتاد، غيرمستقيم مساعدتهاى او باز به مدرسه رشديه مىرسيد.
در فصل چهارم، درباره رشديه در تهران و تاسيس مدرسه سخن گفته مىشود. به ميمنت و مبارکى اولين مدرسه در تهران در سال 1315ق، در باغ كربلايى عباسعلى افتتاح، و لوحه مدرسه رشديه بر سردر آن نصب شده و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. امينالدوله مقرر فرمود، چهل نفر از ايتام را به خرج دولت به مدرسه رشديه سپردند، و حمايت دولت از رشديه رسميت يافت. چون مدرسه سر و صورتى گرفت، امينالدوله با هيئت دولت به مدرسه آمده، پس از بازديد و امتحانات لازم ناظم و معلمان را مورد تفقد و عنايت قرار داده، تعلق خاطر همايونى را به مدرسه اظهار و مساعدتهاى شاهانه را به مدير وعده داده وسايل دلگرمى ويرا فراهم فرمود.
مدرسه دارالفنون از روزى كه به همت شادروان نابغه عظيمالشأن شرق ميرزا تقىخان امیرکبیر به سال 1266 با برنامه دارالفنون وين تاسيس شده بود، مختص خواص و اعيانزادگان بود و تدريس دروس عادى و ابتدايى با مكتبخانههاى سرگذر بود كه وضع آنها در صفحات اول بيان شد.