- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 122882 - 106/3
- وزن: 0.30kg
- UPC: 20 = 25
سوء تفاهم در مسکو
نویسنده: سیمون دوبووار
مترجم: مهستی بحرینی
ناشر: سمیرا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 142
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
آنچه در شکوفایی شخصیت سیمون دوبووار نقشی تعیین کننده داشت، آشنایی اش با نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی، ژان پل سارتر بود. سیمون از نخستین دیدار، شیفته ی سرزندگی و هوش و ذکاوت شگفت انگیز سارتر شد: "اگر با سارتر برخورد نکرده بودم، اندیشه ام چگونه تحول می یافت و رشد می کرد؟
آیا در هر صورت، از فردگرایی، آرمان گرایی و اعتقاد به اصالت روح دست نمی کشیدم؟ نمی دانم. آنچه اهمیت دارد، آشنایی من با سارتر است که نقشی سرنوشت ساز در زندگی من بازی کرد. با او می توانستم همه چیز را قسمت کنم... می دانستم که هرگز از زندگی ام بیرون نخواهد رفت.
این اثر یک داستان بلند صدصفحه ای است که مقدمه ای نیز بر آن نوشته ام. این کتاب را نمی توان در زمره ی آثار اتوبیوگرافیک دوبوار به حساب آورد. این اثر مدتی پس از مرگ این نویسنده ی فرانسوی و در بین دست نوشته هایش کشف و منتشر شده است. این اثر همان تم و درونمایه ی همیشگی آثار دوبوار را دارد و قلمش مانند آثار دیگر او پخته و منسجم است.
بووار با توانایی خاصی که در نگاه به جهان پیرامون خود داشت، در این داستان هم با نشان دادن چند صحنه کوتاه از زندگی روزمره در شوروی و گفتگوها و بحث هایی که میان شخصیت های داستان درمی گیرد، تصویری از شوروی سابق ترسیم کرده که با آنچه در روایت های رسمی او از سفرهای متعددش به شوروی، و از آن جمله در "دست آخر" مانده است، همخوانی کامل دارد.
کتاب ؛ روایتِ تغییر و تحولاتِ فكری و روحی سارتر است، دستكم از سالهای ١٩٦٢ به اینطرف. اگر بخواهیم دو خط روایی داستان «سوءتفاهم در مسكو» را پیگیری كنیم، خطی كه روتر است پیچیدگی روابط انسانها و دشواری درك متقابل و ارتباط مستمر را پیش میگیرد كه بهاعتبار نویسندهاش، سیمون دوبووار بیشتر به چشمِ منتقدان و مخاطبان آمده است. سطر نخست داستان این تلقی را تقویت میكند: «نیكول چشمهایش را از كتاب برداشت. چه ملالآور است اینهمه تكرار مكررات درباره نبود تفاهم! اگر انسان واقعا علاقهای به برقراری رابطه داشته باشد، هرجور شده در این كار موفق میشود. نه با همهكس، قبول، اما با دو سه نفر. آندره، بر صندلی پهلویی نیكول نشسته، سرگرم خواندن یك رمان پلیسی بود.
نیكول خشمها، دریغها و دلواپسیهای كوچك خود را از او پنهان میكرد. بیشك او هم خردهرازهایی برای خود داشت...» مخاطبی كه ذهنش از نبود تفاهم و خشمها و دریغهای كوچكِ نیكول در گذرد و روی جزئیاتی متوقف بماند كه شاید در پیشبرد داستان چندان اهمیتی هم نداشته باشد، خواهناخواه خطِ دوم داستان نزد او پررنگتر خواهد شد؛ آندره سرگرم خواندن یك رمان پلیسی. نیكول و آندره، دو همراهِ سالیان و روشنفكرانی بازنشسته در ایام تعطیلات خود به مسكو سفر میكنند. داستانِ بووار روایت این سفر است كه با نامِ «سوءتفاهم» در سال ١٩٦٦ یعنی شش سال پس از مرگِ سیمون دو بووار منتشر میشود و مانند غالبِ آثار او تا حد بسیاري وامدار خاطرات و تجربیات زیسته خودش است.
بووار چندینبار همراه سارتر به مسكو رفته بود و این اثر حكایت یكی از این سفرهاست. اما گذشته از تأملات تلخِ دوبووار در باب ازدسترفتن جوانی و بیدادگری پیری و سالخوردگی، نویسنده از خلال بحثهای روزمره بین شخصیتهای داستان در بازدید از گوشهوكنار شوروی، حال و اوضاعِ حاكم بر این كشور را نیز ترسیم میكند و این، خطِ دومی است كه در آن سارتر - آندره- نقش پررنگتري دارد.