- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 93658 - 92/8
- وزن: 1.00kg
- UPC: 70
سه نمایشنامه
نویسنده: مولیر
ترجمه و اقتباس: محمدعلی فروغی
ناشر: یغما
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 240
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1352 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت درحد نو ؛ روی جلد کتاب زدگی دارد ( مانند تصویر )
مروری بر کتاب
تارتوفه که توسط ژان باتیست پوکلن معروف به مولیر ساخته و پرداخته شده است، یک کمدی انتقادی است که از یک طرف زودباوری و ساده اندیشی یک گروه از مردم را نشان میدهد و از سوی دیگر ریاکاری و سوءاستفادهگری گروهی دیگر را؛ که البته هر دو گروه، کار خود را برای آسمان و در جهت رضای خدا معرفی میکنند. این نویسنده که اهل فرانسه است، انتقادات خود را در قالب نمایش به اطلاع عموم مردم میرسانده است؛ انتقاداتی که اهالی سیاست و مذهب را هدف میگرفته و بیشتر مورد پسند مردم عادی بوده است.
«تارتوف» یک فرد ریاکار میباشد که خود را بسیار عابد و اهل ایمان نشان میدهد، اما در واقع یک مرد خانه به دوش است که برای کسب پول و فراهم کردن خوراک لذیذ و جای زندگی خویش، اقدام به فریفتن یک اشراف زاده مؤمن به نام «اورگان» مینماید و در خانه او ساکن میگردد. «اورگان» تا حدی به این فرد اعتماد دارد که همه اسناد خویش به ویژه سند کلیة اموال دوست تبعیدی خویش را در صندوقی نهاده و نزد «تارتوف» به امانت مینهد.
او در اثر محبت و اعتماد بیش از اندازهای که به «تارتوف» دارد، نه تنها هر بار پول و اموال بسیاری را به صورت حواله به وی میدهد بلکه تصمیم میگیرد بر خلاف میل دخترش که «ماریان»نام دارد، نامزدی وی را با نجیبزادهای به نام «والری»بر هم بزند تا او را به عقد «تارتوف» درآورد؛ غافل از اینکه «تارتوف» چشم به همسر زیبای او یعنی «المیرا»دارد.«المیرا» که همسر دوم «اورگان» است زنی جوان، بسیار زیبا و خودآراست که مانند یک پرنسس از خانه بیرون میرود و توجه زیادی را به خود جلب میکند اما هرگز خیانت کار نیست و شوهر خویش و فرزندان وی را دوست دارد.
در لحظهای که «تارتوف» در حال دادن پیشنهادات عاشقانه و ابراز علاقه به «المیرا» میباشد، پسر «اورگان» که با راهنمایی خدمتکار دانایِ «ماریان» از قبل در اتاق پنهان شده است و همه ماجرا را دیده، به ناگاه از مخفیگاه خویش خارج گشته و تهدید میکند که همه چیز را به پدرش خواهد گفت اما «المیرا» که این اتفاق را برای یک زن نجیب، ننگ به شمار میآورد سعی میکند جلوی او را بگیرد که البته ناپسری او یعنی «دامیس» متقاعد نمیشود و ماجرا را به پدر میگوید. «اورگان» پس از اطلاع از این امر به پسر خود خشم گرفته و به او میگوید که از سر حسادت درصدد برآمده است که به این مرد شریف تهمت بزند در نتیجه او را از خانه بیرون میاندازد....
...«هارپاگون» که نوکیسه خسیس و رباخواری است، به دختر جوانی که ندیده است و نمیشناسد و «ماریان» نام دارد دل میبازد. در عین حال میخواهد که دختر خودش «الیز» را بدون جهیز به ازدواج اصیلزاده پیر و ثروتمندی درآورد.اما پسرش «کلئانت» که «ماریان» را دوست میدارد، با «والر» برادر «ماریان» که عاشق «الیز» است و به همین سبب پیشکار «هارپاگون» شده است؛ همدست میشود.
«لافلش» نوکر «کلئانت» جعبهای را که هارپاگون دههزار سکه در آن مخفی کرده است میدزدد. این پول را به شرطی به «هارپاگون» پس میدهد که از ازدواج با «ماریان» منصرف شود. ...این نمایشنامه در حول خست فوقالعاده «هارپاگون» دور میزند. در این نمایشنامه نیز مانند هر اثر کلاسیک دیگر، یکی از صفات مشخص و اساسی بشری یعنی خست هارپاگون، عادت و رفتار همه بازیکنان دیگر را تحت شعاع قرار میدهد.
فهرست
تارتوفه (عابد ریاکار)
عروس بی جهاز (خسیس)
طبیب اجباری