- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 139567 - 54/2
- وزن: 0.20kg
سه رساله درباره حافظ
نویسنده: یوهان کریستف بورگل
مترجم: کورش صفوی
ناشر: نشر مرکز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 111
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1367 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
دکتر یوهان کریستف بورگل ، استاد اسلام شناسی دانشگاه سوئیس است . وی در زمینه های تخصصی شعر و ادب پارسی وعربی ، عرفان اسلامی ، حکمت اسلامی و اسلام و یونان عهد باستان تدریس کرده و پژوهشهای گسترده ای انجام داده است. از نوشته های وی جدا از سه رساله حاضر می توان کتاب «جلالدین رومی ، نور و سماع» را نام برد.وی در این کتاب به حافظ و تاثیرات حافظ بر گوته با شاهد مثال و رساله عشق و عقل نزد حافظ و شرح دوازده غزل از حافظ پرداخته است .
...حافظ شاعر دوران هاست. او میدان دار شعر و غزل فارسی است. آن قدر که گوش آدم های 700 سال بعد از حافظ، هنوز بدهکارِ خوش رقصی خیال و کلام اوست. دیوان غزلیاتش جزئی از سنت سفره نوروز و یلدای ما ایرانی ها شده و به واسطه همین سنت است که به دیوان شاعر «زده ام فالی و فریادرسی می آید»، تفال می زنیم اما حافظ تنها شاعرِ زبان فارسی نبوده است.
نفوذ سخن و کلام او به فراسوی مرزها و به غرب و شرق رسیده است و شاعران زیادی با درک نگاه و بیان حافظ، از او الگو گرفته اند.به هر حال تعداد کسانی که در شعر پیرو حافظ اند، کم نیست و هرکس روزی خورِ ظرفیت خود از اشعار حافظ است.
گوته یکی از تاثیر پذیرفته ترین شاعران آلمانی از حافظ است. دیوان غربی-شرقی، مفصل ترین دفتر شعر گوته و یکی از سه اثر سال های پیری اوست. گوته آشنایی اش را با حافظ مدیونِ یک مترجم اتریشی به نام ژوف هامر پورگشتال است که خود یکی از پیشگامان ترجمه آثار فارسی به شمار می آید.او در سال 1814 اولین برگردانِ اشعار حافظ را به آلمانی برای گوته ارسال کرد.
گوته آشنایی اش با حافظ را تولدی دوباره برای خود خوانده است و از رجوعش به مشرق زمین در شعر سرآغاز دیوان خود، با عنوان هجرت یاد می کند و این هجرت معنوی اوست.گوته با آن شهرت جهانی، شیفته خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی می شود. بر او رشک می برد و غبطه میخورد. با شهام سر تحسین فرود می آورد . نام "حافظ" را مکرر اندر مکرر بر زبان جاری می سازد شاید با بازگویی نام معجز آسای "حافظ" به "جام ازلی کلام" دست یابد و همچون او غزلسرایی کند.
گوته در تکرار نام و یاد این شاعر ایرانی سر از پا نمی شناسد، اما در می یابد کلامش نارساست. واژهها قادر نیستند آرزوهای قلبی وی را در این باره آشکار سازند. عبارتها نمی توانند گوته را تسلی بخشند. از سر عجز، واژه ها و عبارتهای دیگر را جستجو می کند اما، حکایت همچنان باقیست.دیوان شرقی گوته را پیش رویتان باز می کنم تا تلاش خستگی ناپذیر همراه با ذوق و شوق تحسین برانگیز این شاعر آلمانی را دریابید.
"گوته" با همهی هوشمندی، خلاقیت، سرآمدی و نوآوری های بی نظیرش، آرزومند است از حافظ، شاعر ایرانی، تقلید کند:
حافظا آرزو دارم از سبک غزل سرایی تو تقلید کنم . همچون تو ، قافیه بپردازم و غزل خویش را به ریزه کاریهای گفتهی تو بیارایم . نخست به معنی اندیشم و آن گاه لباس الفاظ زیبا بر آن بپوشانم . هیچ کلامی را دوبار در قافیه نیاورم مگر آنکه با ظاهری یکسان، معنایی جدا داشته باشد. آرزو دارم همهی این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو ، ای شاعر شاعران جهان، سروده باشم !
ای حافظ، همچنان که جرقه ای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران کافیست، از گفتهی شورانگیز تو چنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای این شاعر آلمانی را در تب و تاب افکنده است."
تقلید، آن هم برای "گوته" ، نابغه ی شهیر آلمانی، از حافظ، شاعر غزلسرای ایرانی، آرزویی بزرگ است. با بازگویی این آرزو، گوته خود را به سر منزل مقصود یعنی چشمه ی فیاض شعر می رساند.
بخوانید جملات گوته را که وی در نوامبر سال 1814 به شیوایی چنین سرود:
"ای حافظ، سخن تو همچون ابدیت بزرگ است، زیرا آن را آغاز و انجامی نیست. کلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و میان نیمه ی غزل تو با مطلع و مقطعش فرق نمی توان گذاشت، زیرا همهی آن در حد جمال و کمال است.
تو آن سرچشمهی فیاض شعر و نشاطی که از آن، هر لحظه موجی از پس موج دیگر بیرون میتراود. دهان تو همواره برای بوسه زدن طبعت برای نغمه سرودن و گلویت برای باده نوشیدن و دلت برای مهر ورزیدن آماده است.
اگر هم دنیا به سر آید، ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری، هم در شادی و هم در غمت شرکت کنم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زیرا این افتخار زندگی من و مایهی حیات من است.
ای طبع سخنگوی من، اکنون که از حافظ ملکوتی الهام گرفتهای، به نیروی خود سرایی کن و آهنگی ناگفته پیش آر، زیرا امروز پیرتر و جوانتر از همیشهای .
فهرست
گوته و حافظ
عشق و عقل نزد حافظ
شرح دوازده غزل از حافظ