- موجودی: موجود
- مدل: 191583 - 95/2
- وزن: 0.30kg
سه داستان عاشقانه
نویسنده: ایوان تورگنیف
مترجم: عبدالحسین نوشین
ناشر: تاخ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 297
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
ایوان سرگئییویچ تورگنیف (1818 تا 1883) نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس نامدار روسی، خالق رمان، داستان کوتاه و نمایشنامههای بسیاری است . تورگنیف سالهای زیادی را در اروپای غربی گذراند چرا که او به عنوان یک لیبرال از یکسو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانفها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابیگری رادیکال را در جریان میدید. پدرش سرهنگ ارتش تزاری بود و وقتی او شانزده ساله بود درگذشت. او در دانشگاههای مسکو، سن پترزبورگ و برلین در رشتههای ادبیات کلاسیک، ادبیات روس، زبان شناسی و فلسفه تحصیل کرد...
وی از مشهورترین و بهترین نویسندگان روسیه است. آثار او برنسلی از نویسندگان غربی تأثیر گذاشته است و خوانندگان فراوانی از مطالعة نوشتههای او لذت بردهاند. کتاب «سه داستان عاشقانه» شامل داستانهای «آسیا»؛ «نخستین عشق» و «آبهای بهاری» است که از زیباترین و به یاد ماندنیترین داستانهای عاشقانة ادبیات جهان هستند. ترجمة دقیق و استادانة عبدالحسین نوشین هم بر جذابیت این داستانها افزوده است.
ن. ن. چنین می گفت: در آن زمان بیست وپنج ساله بودم. چنان که می بینید، مدت ها از آن روزها گذشته است. من تازه آزادی و استقلالی به دست آورده بودم و سفری به خارج کردم ولی نه برای «اتمام پرورش خود، » چنان که آن وقت ها می گفتند، بلکه برای تماشای ملک خدا.
جوانی بودم تندرست و دلخوش، پولم به ته نمی کشید، غم و غصه ای هنوز به سراغم نیامده بود، بی اعتنا به همه چیز، هر چه می خواستم می کردم؛ خلاصه، در رشد و نمو بودم. اما آن وقت ها هیچ این فکر به سرم نمی افتاد که انسان رستنی نیست و نمی تواند دیرزمانی در رشد و نمو باشد. خوراک نوجوانی شیرینی زرین است و می پندارد که این همانا نان ضروری روزانه است، اما زمانی می رسد که از نان بیات هم نمی گذرد. ولی از بحث در این باره چه فایده.
بی هیچ هدف و نقشه ی خاصی سیر می کردم، هر جا که خوشم می آمد می ماندم و همین که هوس دیدن اشخاص نویی، اشخاص نو و نادیده، به سرم می افتاد از آنجا به جای دیگر می رفتم. تنها دیدن اشخاص نادیده برایم جالب بود. از تماشای بناهای کنجکاوی انگیز و مجموعه های آثار قدیمی بدم می آمد. تنها دیدن نوکر و پیشخدمت احساس دلتنگی و خشم در من ایجاد کرد.