- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 64586 - 108/4
- وزن: 0.50kg
سنگر و قمقمه های خالی
نویسنده: بهرام صادقی
ناشر: زمان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 432
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
بهرام صادقی (۱۳۶۳ -۱۳۱۵) یکی از برجسته ترین چهره های داستان نویسی یکصد ساله ایران است که با مرور آثار اندک اش (مجموعه داستان کوتاه «سنگر و قمقمه های خالی» و داستان بلند «ملکوت») و دوباره و چندباره خوانی ماترک ادبی به ظاهر اندک او، می توان یک سر و گردن از بسیاری مدعیان هیاهوگر و «لانسه» شده عرصه قصه نویسی در دو دهه سی و چهل، برتر و بالاترش دید.
این نویسنده که شاید پر بی راه نباشد اگر او را دارای بارقه ای از نبوغ بدانیم، با نوشتن چند داستان کوتاه نو، بسیار زود درخشید. او در سنی که علی القاعده خیلی از رهروان داستان نویسی حد طبیعی و تجربی خام و محدودی دارند، داستانهای ماندگاری نوشت که به لحاظ ساخت و مضمون یگانه و بی نظیر هستند.بهرام صادقی با قدرتی شگفت در مشاهده و درک واقعیات، شخصیت ها و پدیده ها، عمق آشفتگی ها و مضحکه های شوم روزگار را دریافت و با طنزی حقیقی و عمیق، ابتذال و فریب را هدف نیش قلم قرار داد. صادقی عمده ترین مضمون های دوران را شناخت و بدون نیاز به قالب های از پیش تعیین شده در حوزه هنر و عرصه اندیشه سیاسی و اجتماعی، با ادراکی درونی و هنرمندانه اهمیت شکل، ساخت و معماری داستان کوتاه را دریافت و در مجموع موفق به نوشتن آثاری شد که بر زمان و زمانه محدود فائق آمدند و راه به آینده جستند.
این نویسنده که در کارگاهش هیچ جایی برای دروغ، سیاسی کاری، مصلحت گرایی و شگردهای خارج از حوزه ادبیات- اما در خدمت مثلاً ادبیات!- نگذاشته بود، متأسفانه بسیار زود از آنچه گمان می رفت در کار و زندگی خاموشی گرفت.آنچه در پی می آید، نگاهی گذرا به بخشی از آثار این نویسنده یگانه است. عمده ترین مشخصه داستانهای بهرام صادقی، جست وجو در عمیق ترین لایه های ذهنی بازماندگان نسل سالهای پس از دهه ۱۳۴۰است. این جست وجو که با طنزی آمیخته به فاجعه ودر شکل های متنوع داستانی صورت می گیرد، صادقی را شایان توجه ترین نویسنده نسل خویش می سازد. صادقی با ارائه جنبه های طنزآمیز دردناک زندگی، ضمن آن که نشان می دهد جهان ما چقدر کهنه و رنجبار است، آرزوی خود را به برقراری عدالت اجتماعی ابراز می کند.
بدین ترتیب، طنز او نفی زندگی نیست،افشای تمامی عواملی است که باعث حقارت و خواری زندگی می شوند.آثار بهرام صادقی که با تسلط فراوان بر فرم نوشته شده اند و به نحو حیر ت انگیزی سالهای پس از کودتا را نمایش می دهند، پیش از هر چیز هنر (داستان) هستند، نه گزارش اجتماعی یا روانی. خودش گفته است: «در وهله اول باید داستان نوشت، داستان خالص، باید ساخت، به هر شکل و هر جور... فقط مهم این است که راست بگویی.»
بهرام صادقی خیلی زود رئالیسم آسان گیرانه داستانهای اجتماعی نگار را به نویسندگان کم استعدادتر وامی گذارد و در جست وجوی راههای بیانی تازه ای برمی آید. این جست وجوی خلاقه سبب می شود که داستانهایش از لحاظ تنوع و تازگی در شکل و شیوه داستان گویی از بهترین داستانهای فارسی باشند. خیلی زود توصیف برون را وامی گذارد و به نمایش تناقض های درونی شخصیت های داستان مبدل می شود؛ مثلاً در داستان «آقای نویسنده تازه کار است» به صورت مصاحبه با نویسنده ای، امکانات نوشتن یک داستان اجتماعی به صورتی طنزآمیز بررسی می شود.
دخالت نویسنده در داستان و خطاب مستقیم به خواننده، به منظور موعظه و پند و اندرز نیست، بلکه جزیی از طرح داستانی و اصولاً بخشی از سبک نومایه نویسنده به شمار می آید.صادقی که می داند «خشم» داستانهای اجتماعی نگار اثری سریع اما محدود دارد، برای بیان اعتراض خود به وجهی که تأثیری دیرپا داشته باشد، به «خنده» روی می آورد؛ با نگاهی به نخستین داستانهای بهرام صادقی درمی یابیم که دو رشته در هم پیچیده طنز و تخیل فلسفی پابه پای هم می آیند و جهان داستانی او را شکل می دهند.هرگاه بار تخیل فراطبیعی کمتر می شود و طنز اجتماعی غلبه می کند کار صادقی اوج می گیرد و نمونه هایی چون داستان «سراسر حادثه» را پدید می آورد. نمونه هایی که نشان می دهد روح نویسنده آنچنان نامأنوس نگریسته می شود که خواننده حیرت می کند. یافتن چیزی تازه در آدم ها و حوادث عادی، خواننده را که نگاه کردنش نیز بر مبنای عادت است، متوجه استثنایی بودن آنچه قاعده محسوب می شود، می کند.
صادقی در مصاحبه ای می گوید: «ما می آییم آدم هایی را و روابطی و حالاتی را که در واقع طبیعی است، ولی مبتذل است و ابتذالش از بس زیاد و شایع است و به صورت قانونی در آمده و کسی درکش نمی کند، در موقعیت هایی قرار می دهیم که ابتذال و مسخره بودن کارشان برجسته شود.» به همین جهت آدم های داستانهایش گاه وضعیتی کاریکاتور مانند می یابند.اما در حقیقت همان هایی هستند که همه روزه با آنها روبه رو می شویم . جنبه کمیک در وجود آنهاست و نویسنده فقط این جنبه را برون افکنی کرده است. در داستان «سنگر و قمقمه های خالی» نویسنده فقط در ذهن کارمند مفلوکی به نام کمبوجیه قرار می گیرد و گفت وگوی درونی او را با خودش بازآفرینی می کند. کمبوجیه در رختخواب فکر می کند، می خورد و قضای حاجت می کند.
او آن قدر مبتذل است که آرمانهایش نیز از حد افیون هایی چون منقل و مسکرات نمی گذرد؛ ابتذالی که در سطح نیست، بلکه از نداشتن آمال و هدفی ناشی می شود. کمبوجیه از نسل مردان است که سنگر زندگی را ترک کردند و با قمقمه های خالی از امید و اعتقاد درجست و جوی پناهی برآمدند.
فهرست
سراسر حادثه
آدرس: شهر « ت »، خیابان انشاد، خانهی شمارهی ۵۵۵
49 - 50
شب به تدریج
اقدام میهن پرستانه
کلاف سردرگم
وعدهی دیدار با جوجوجتسو
ورود
غیر منظره
سنگر و قمقمههای خالی
مهمان ناخانده در شهر بزرگ
خواب خون
در این شماره
زنجیر
تأثیرات متقابل
قریب الوقوع
آوازی غمناک برای شهر بی مهتاب
صراحت و قاطعیت
با کمال تأسف
آقای نویسنده تازه کار است
عافیت
وسواس
تدریس در بهار دلانگیز
نمایش در دو پرده
گرد هم
داستان برای کودکان
اذان مغرب
هفت گیسوی خونین
یک روز صبح اتفاق افتاد
فردا در راه است