- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 143944 - 91/6
- وزن: 0.20kg
سنگ صبور
نویسنده: عتیق رحیمی
مترجم: مهدی آذری
ناشر: یوبان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 118
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
این کتاب نگاهی داستانی دارد به زندگی زنان افغانستان در دوران حکومت طالبان. در سال ۲۰۱۲ بر اساس این کتاب فیلمی به همین نام توسط کشور افغانستان و فرانسه ساخته شد که نماینده این کشور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان در مراسم اسکار بود.
او نفس میکشد، جلوتر میرود و دولا میشود تا چشمهایش را بهتر ببیند. آنها باز هستند. غبار سیاه بر آنها نشسته، با گوشهی آستین آنها را تمیز میکند، قطره را برمیدارد و در چشمها میچکاند: یک، دو. یک، دو.
به آرامی صورت مرد را لمس میکند تا دودهها را تمیز کند. سپس بیحرکت سر جای خود میماند. در حالیکه اضطراب بر شانههایش سنگینی میکند، با همان آهنگ نفسهای مرد و مثل همیشه نفس میکشد.
صدای سرفههای خشک و پیدرپی زن همسایه، سکوت سپیدهدم خاکستری را میشکنند. زن سرش را به سوی آسمان زرد و آبی پرده میگرداند. بلند میشود و در حالی که خرده شیشهها زیر پایش خرد میشوند به سوی پنجره میرود. از میان روزنههای پرده، در پی زن همسایه است. فریادی بلند از سینهاش جدا میشود. با عجله به سوی در میرود و از راهرو خارج میشود اما صدای کرکنندهی یک تانک مانع از حرکت او میشود. سرگردان و حیران بازمیگردد.
... در حیاط خراب شده! دیوارهای همسایه... صدای وحشتزدهاش در میان صدای زنجیر تانک گم میشود. نگاهش دوباره اتاق را جستجو میکند و روی پنجره خیره میماند. نزدیک پنجره میشود، گوشهی پرده را کمی کنار میزند و با ناله میگوید: «نه، نه، این دیگه نه!»...
رمان سنگ صبور، مردی مرگ مغزی است که با گلوله ای در گردنش در بستر خود دراز کشیده است. همسرش با او و در کنار بسترش زندگی می کند. اما این زن به دلایلی از او دل چرکین است: به دلیل قربانی کردن او در جنگ؛ برای این که هیچ وقت نتوانست به فراخوان های ارتش نه بگوید؛ برای این که می خواست قهرمان باشد؛ و در نهایت، برای از کار افتادن در کشمکشی جزئی و ناچیز. اما زن همچنان او را دوست دارد و با او حرف می زند.
زن حتی اسرار دلش، آرزوها و دردهایش را برای شوهرش بازگو می کند. گرچه در خیابان های اطراف، دسته های مختلف به جنگ با یکدیگر مشغولند و در پیرامونش، تنها قتل و غارت دیده می شود، او بدون این که بداند آیا شوهرش قادر به شنیدن حرف هایش هست یا خیر، از زندگی خود سخن می گوید.
او از محدودیت های موجود، و خشمش از مردی می گوید که هیچ وقت درکش نکرد، همیشه با او بدرفتاری می کرده و هرگز عشق و مهربانی به او نشان نداد. او با گفتن اسرار دلش، بار هنجار های اجتماعی، دینی و زندگی زناشویی را از روی دوش خود برمی دارد و داستانش را به رازی منتهی می کند که در کشوری مانند افغانستان، حتی به آن فکر هم نمی توان کرد. رمان سنگ صبور، برنده ی جایزه ی گنکور، با بی باکی و نثر موجز و شعرگونه ی خود، زندگی روزمره ی زنی باذکاوت و خردمند را تحت حکومت ظالمانه ی طالبان، به زیبایی به تصویر کشیده است.