- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 131579 - 120/4
- وزن: 0.20kg
- UPC: 85
تاریخ سلطنت قباد و ظهور مزدک
نویسنده: آرتور کریستینسن
مترجم: احمد بیرشک
ناشر: موسسه خاور
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 128
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1320 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
منابع تاریخ حکومت قباد و خسرو اول بر دو دسته است:منابع مستقیم،یعنی آثار باقیمانده از نویسندگان همروزگار ایشان؛و منابع غیر مستقیم،یعنی آثاری که در دورهء اسلامی نوشته شده اما نویسندگان آنها به منابع مستقیم دسترسی داشتهاند،و از آنجا که برخی از منابع مستقیمی که در اختیار ایشان بوده به دست ما نرسیده،ناگزیر امروز خود این آثار«دستدوم»را نیز جزء منابع اصلی تاریخ ساسانیان به شمار میآورند. اما،همچنانکه گفتیم،از ماجرای مزدک در منابع مستقیم هیچ نشانی یافت نمیشود.
ناچار،بدون رعایت ترتیب زمانی،نخست قدیمیترین روایتهایی را که نویسندگان عرب و ایرانی از حکومت قباد و ماجرای مزدک به دست دادهاند و به ما رسیده، دستهبندی و به اختصار بازگو میکنیم.سپس خلاصهای از تاریخ حکومت قباد را بر اساس نوشتههای معاصران قباد و خسرو اول به دست میدهیم.و در بخش سوم میکوشیم تا در پرتو منابع اخیر ارزش روایتهای دورهء اسلامی را بسنجیم.اما از آنجا که اینهمه به دراز میکشد،تز بنیادی خود را در همینجا باز میگوییم تا خواننده به روشنی بداند در پی چه هدفی به این کار پرداختهایم و سرانجام میخواهیم به کجا برسیم:به گمان ما،داستان روابط مزدک و قباد،آنچنانکه در روایتهای عرب و ایرانی آمده،افسانهای بیش نیست.
«مواد خام»این افسانه از رویدادهای سالهای 488 تا 532 (دوران حکومت قباد و یکی دو سال اول حکومت خسرو)گرفته شده،اما ترکیب آنها اندک-اندک در چند دههء آخر عهد ساسانی به بعد و به گونهای ناهمگون صورت گرفته و روایتهای گوناگونی از آن پدید آمده و با گذشت زمان بر شاخ و برگ آن نیز افزوده شده است.هدف این پژوهش اثبات این فرضیه است.در دهمین سال حکومت قباد،مزدک نامی اهل استخر نزد او میآید و او را به دین مزدکی میخواند.قباد میپذیرد.اما پارسیان سخت بر او خشمگین میشوند و در پی کشتن او برمیآیند.قباد از آنان پوزش میطلبد اما پوزش او را نمیپذیرند و او را برکنار و دربند میکنند و برادرش جاماسپ را به پادشاهی برمیگزینند.قباد به یاری خواهرش از زندان میگریزد و با پنج تن از نزدیکان خود،از جمله زرمهر پسر شوخر،روی به کشور هیاطله مینهد.
چندی بعد،شاه هیاطله،در برابر وعدهء واگذاری یکی از ایالات ایران،لشکری سی هزار نفره به او میدهد و او رو به ایران مینهد و چون به تیسفون نزدیک میشود،بزرگان که از نپذیرفتن پوزش او پشیمان شدهاند،همگی با جاماسپ به پیشواز او میروند و بخشش میطلبند.قباد ایشان را میبخشد و وارد کاخ شاهی می شود.سپس به جنگ رومیان میرود و چند شهر از جمله آمد و میافارقین را میگیرد و شهرهای بسیار میسازد و انوشیروان را جانشین خود میئکند و پس از چهل و سه سال فرمانروایی درمیگذرد.انوشیروان چون به پادشاهی میرسد فرمان میدهد تا«مزدک بن مازیار»را بیاورند و او و پیروانش را میکشد.
در روایت ابن اثیر،مزدک پس از کشته شدن سوخرا خروج میکند و از آنجا که زنای با محارم را مجاز میشمارد و اشتراک زنان و اموال را میطلبد کارش بالا می گیرد و حتی قباد از او پیروی میکند.سپس روزی به قباد میگوید،امروز نوبت من است که از مادر انوشیروان کام گیرم.قباد میپذیرد.اما انوشیروان نزد مزدک میرود و دست به دامن او میشود و حتی پایش را میبوسد تا سرانجام او را منصرف میکند.
اوضاع زندگی مردم سخت به هم میریزد و اغلب پدر و پسر و پسر پدرش را نمیشناسد. چنین است که در دهمین سلطنت سال سلطنت قباد موبدان موبد و بزرگان جمع میشوند و قباد را برکنار میکنند و جاماسپ را بر تخت مینشانند و به قباد پیشنهاد میکنند که خود را بسوزاند تا گناهانش پاک شود و چون نمیپذیرد او را به زندان میافکنند.دنبالهء روایت مانند روایت دینوری است.