- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 157851 - 61/3
- وزن: 0.40kg
سلام بر حیدربابا ؛ بخش اول و دوم
نویسنده: محمدحسین شهریار
مترجم: حسن شادبه
با صدای : ابوالفضل علیمحمدی
ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 131
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1393 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
ترجمه ی منظوم حیدربابایه سلام استاد شهریار ؛ همراه با دو عدد سی دی
این عجیب نیست که اهل ادب و هنر روحی لطیف، طبعی ظریف و عواطفی حساس تر از دیگر مردمان داشته باشند و ناملایمات زندگی تأثیری عمیق تر بر روح و روان ایشان گذاشته و به واکنش برانگیزد. هم از این رو بوده که گاه یک حادثه نه چندان تکان دهنده در مورد دیگران، در زندگی ایشان چنان بازتاب گسترده و عمیقی بیابد که تا سالهای سال بتوان رد تاثیر آن را بر زندگی و عواطف و آثار آنها مشاهده کرد.
شهریار نیز از این قاعده مستثنی نبود، خاصه آنکه نخستین عشق زندگی او به شکلی عجیب به تلخکامی انجامید و داغی بردل او گذاشت که تا سالهای سال از خاطرش زدوده نشد و تاثیر آن نه در زندگی که در شعر او نیز تا مدت ها محسوس بود.
این جوان خوش ذوق تبریزی که در نوجوانی برای تحصیل در دارالفنون به تهران آمده بود. اگرچه از طبع شعر خود آگاه بود اما برای آینده خود شغل طبابت را برگزیده بود. او پس گذراندن دوره متوسطه، به تحصیل طب پرداخت؛ اما سرنوشت برای او تقدیری دیگر در نظر گرفته بود.
شهریارِ جوان در تهران عاشق دختری شد که چندی بعد عشق و علاقه آنها با قول و قرار والدین رنگی جدی تر گرفت. قرار برآن شد که پس از پایان تحصیلات شهریار ازدواجشان سر بگیرد. چندی بعد شهریار برای گذراندن دوره ای درسی، چند ماهی از تهران دور شد، اما وقتی به تهران باز گشت درکمال ناباوردی دریافت پدر دختر، او را به عقد مرد دیگری در آورده است.
این اتفاق شوک بزرگی برای طبع حساس شاعر بود و چنان برای او گران آمد که شهریار را از پای در آورد. شهریار غمگین و درهم شکسته و بیمار شد و حتی چندی در بستر گذراند. در این زمان تنگدستی نیز به شدت او را تحت فشار گذارده بود و سرانجام با وجود آنکه فاصله چندانی تا گرفتن دیپلم طب نداشت درس را رها کرد؛ قرارگرفتن در چنین شرایطی چنان احساسات او را تحت تاثیر قرار داده بود که بخشی از زیباترین اشعار عاشقانه خود را در فرغ عشق نخستین خود سرود. این اتفاق و رهاکردن تحصیل طب خط دیگری به زندگی او داد. از همین رو تا سالها ازدواج نکرد و به جای طبابت هم به کارمندی بانک کشاورزی مشغول شد.
شهریار عقیده داشت: «مایه شعر آن تاثیر و ارتعاش لطیفی ست که بلا اراده برروی اعصاب انسان نقش می بندد ... و دستگاه عصبی شاعر آن را از خود طبیعت یا از دستگاه عصب دیگری تحویل گرفته و به صورت شعر به به دستگاه عصبی دیگران تحویل می دهد.» چه پیامد شکست عاطفی او بدانیم و چه خصلت دیرینه طبع حساس شهریار، او شخصیتی خلوت گزین داشت و این خلوت گزینی بسیار مناسب حال خلق و خوی شاعرانه او بود تا بقدر کفایت به خواندن و نوشتن و غور در احوال خود و پیرامونش بپردازد.
نخستین منظومه ای که از او منتشر شد روح پروانه بود که در مرگ ناگهانی آوازه خوان معروف آن زمان (پروانه) سروده بود و با مقدمه هایی از ملک الشعرای بهار و سعید نفیسی در سال ۱۳۱۰ منتشر شد و این خود نشان از اعتنا و اعتباری بود که این نامداران به این شاعران جوان قائل بودند. شهریار در طول عمر خود اشعاری بسیار سروده که قالب های مختلف حتی شعر نیمایی نیز در میان آنها دیده می شود. اما گونه ای که در آن بسیار موفق بوده و بدان علاقه داشته، غزل است که زیباترین اشعار او را تشکیل می دهد و نمونه ی اعلای آن «شعر علی ای همای رحمت» است که اغلب ایرانیان یا آن آشنایند.
با اینکه پاره ای از اشعار شهریار با نقاط اوج شعر کلاسیک فارسی قابل قیاس بوده و حتی برابری می کند، او خود فروتنانه باور داشت در شاعری به کمال نرسیده است. با این همه اگر واقعبینانه به کارنامه او بنگریم همانند هر شاعری فراز و فرودهایی در شعر او بوده است. اما حسن کار او در موفق ترین اشعارش در آن حدی است که قوت سخنِ گویندگان قدیم را دارد که با الفاظ و اصطلاحات این زمانه آراسته شده است.
اما از شعر فارسی که بگذریم بی شک در زبان ترکی آذری، شهریار در اوج است و منظومه حیدر بابای او قله ای دست نیافتنی در شعر آذری محسوب می شود. جالب اینکه حیدر بابا اولین شعر ترکی شهریار محسوب می شود و او بدون هیچ سابقه و تجربه ای یکباره آن را سروده است.
این درحالی ست که شاید زبان مادری شهریار ترکی بوده باشد اما او به زبان فارسی تحصیل کرده و عمری را با سرو کله زدن با اوزان و عروض فارسی گذرانده و به این زبان شعر سروده بود، درحالی که سرودن شعر به زبان ترکی بحثی کاملا جداگانه است به خصوص اینکه عروض زبان فارسی با زبان ترکی آذربایجانی متفاوت و خصوصیات فونیتیک آنها با یکدیگر سازگار نیست.
شهریار برای سرودن این منظومه به سراغ ادبیات و فلکلور زبان آذری رفته است. باید دانست که اشعار عامیانه آذری وزن خود را برپایه شماره هجاها می گیرند و شهریار نیز از این مهم برای سرودن این منظومه استفاده است. بنابراین حیدر بابا بر وزن و آهنگی سروده شده که خنیاگران عاشق آذری با ساز چنین اشعاری را همراهی می کرده اند.
حیدر بابا نام کوهی ست در نزدیکی ده خشکناب آذربایجان که شاعر کودکی خود را در آنجا گذرانده و حالا در این منظومه که از ۷۶ قطعه تشکیل شده به یاد آوری آن دوران پرداخته است. حیدر بابا منظومه ای ست برخوردار از حال و هوایی بسیار نوستالژیک چرا که شاعر در آن گذشته خود را به یاد می آورد. در این منظومه هرآنچه به گذشته مربوط است زیباست و دل انگیز و آنچه به آینده مربوط است تیره است و دلگیر کننده. این منظومه سرشار از مفاهیمی انسانی ست که با تصاویری بدیع و تاثیر گذار که تا عمق جان خواننده نفوذ می کند. شهریار پانزده سال بعد از سرودن حیدر بابا بخش دومی نیز بر آن افزود که از ۴۹ قطعه تشکیل شده است و به لحاظ فرم و مضمون و محتوا همپا و کامل کننده بخش نخست این منظومه است.
خود شهریار اعتراف کرده که این منظومه (بخش اول) مربوط است به ایام بعد از شهریور ۱۳۲۰ که روزگار انزوا و نومیدی او بوده، دوران بیماری و تحول روحی اش که از هوسهای دنیوی دوری و بیزاری می جسته است و باید اعتراف کرد که اینبار نیز انزوا و گرفتگی حال و هوای روحی شاعر به آفرینشی ارزنده و ماندگار ختم شده است!
منظومه حیدر بابا از چنان شهرتی برخوردار است که به اغلب زبانهای زنده جهان ترجمه شده است. با این اوصاف دور از انتظار نیست اگر شاهد انتشار ترجمه های مختلف از آن به فارسی باشیم. چرا که با وجود شهرت و اعتبار این منظومه تنها هموطنان ترک زبان بوده اند از لذت خواندن آن بهره مند شده اند و از این سبب برخی با ترجمه آن به فارسی کوشیده اند شیرینی شهد آن را به کام هموطنان فارسی زبان شهریار نیز بنوشانند.
در زمان حیات شهریار، خود او برای گنجاندن ترجمه فارسی حیدربابا در دیوان کامل اشعارش از دو ترجمه متفاوت توسط پری جهانشاهی و ناهید هادی استفاده کرده و بخشهایی را از ترجمه اول و بخشهایی دیگر را از ترجمه دوم نقل کرده است؛ اما پس از آن نیز مترجمانی دیگر نیز کوشیده اند در این زمینه طبع آزمایی کنند و کتاب حاضر با ترجمه حسن شادبه (چینی فروشان)که توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی وارد بازار کتاب شده از این جمله است.
نکته جالب اینکه مترجم این کتاب نه ترک زبان که دراصل زبان مادری اش فارسی بوده و به واسطه رفت و آمد و زندگی در آذربایجان با زبان ترکی آشنا شده و از همین رو با درک زیبایی و غنای حیدربابا تصمیم به برگردان آن به فارسی گرفته است که حاصل کار نیز در حد خود موفق بوده است.
اما آنچه باعث شده چاپ چهارم کتاب که به تازگی وارد بازار شده، شایسته عنایت باشد تغییراتی است در آن به وجود آمده. نخست اینکه چاپ های پیشین تنها شامل بخش نخست منظومه سلام بر حیدر بابا بود، اما در چاپ تازه نه تنها بخش دوم و ترجمه آن نیز به کتاب افزوده شده است، بلکه برای تازگی بیشتر و جذابیت بخشیدن به این کتاب، دو لوح فشرده نیز به آن پیوست کرده است. یکی منظومه حیدربابا با صدای خود شهریار و به زبان ترکی و دیگری ترجمه فارسی آن با صدای ابوالفضل علی محمدی و آهنگسازی چنگیز مهدی پور. بنابراین در واقع مخاطب با کتابی تازه روبه روست که به لحاظ سرو شکل و کیفیت ارائه نیز شکل مطلوبی دارد.
شکی نیست در این کتاب، مترجم تمام تلاش خود را برای بالا بودن کیفیت برگردان فارسی این اثر بکار برده اما باید اعتراف کرد که زیبایی سروده شهریار جز با درک زبان ترکی میسر نمی شود. به خصوص اینکه این منظومه آمیخته با ضرب المثل ها و اصطلاحات و زبانزدهای عامیانه آذری ست که برخی از آنها حقیقتا ترجمه ناپذیر به نظر می رسند.
مؤخره:
اغلب شنیده ایم که دستاوردهای ادبی هر زبانی موجب فخر آن زبان محسوب می شود. باید اعتراف کنم به عنوان یک ترک زبان هیچگاه به اندازه زمان خواندن منظومه حیدربابا برای دانستن زبان ترکی به خود نبالیدم و این حقیقت را به شکلی ملموس احساس کردم که چگونه یک اثر ادبی می تواند به غنا و ارجمندی زبانی که بدان نوشته شده بیفزاید. باید اذعان کنم که ترجمه این منظومه به زبان فارسی به سختی بتواند بخش اندکی از زبیایی تصاویر، خوش آهنگی زبان شعری و طراوت مضمون آن را منتقل کند. اما چاره چیست که برای مخاطب فارسی زبان همین نیز غنیمت است.
حیدربابا ، ایلدیریملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب ، آچاندا
بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلری شاد ائله
بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندا
نوْروز گوْلی ، قارچیچکی ، چیخاندا
آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا
بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
دردلریمیز قوْی دیّکلسین ، داغ اوْلسون
حیدربابا ، گوْن دالووی داغلاسین !
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !
اوشاخلارون بیر دسته گوْل باغلاسین !
یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا
بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا
حیدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بیر یانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدی
دوْنیا بوْیی اوْغولسوزدی ، یئتیمدی