- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 108568- 111/3
- وزن: 1.00kg
- UPC: 800
سفرنامه پاتینجر
نویسنده: هنری پاتینجر
مترجم: شاپور گودرزی
ناشر: دهخدا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 313
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1349 - دوره چاپ: 1
کیفیت ؛ در حد نو ~ نو
مروری بر کتاب
از جمله مأمورين سياسى و نظامى هيأت ژنرال مالكم، دو افسر نيروى انگليس در هندوستان سروان كريستى و ستوان پاتينجر بودند كه مأموريت داشتند از راه خشكى قدرت طبيعى، اقتصادى، نظامى و راههاى سوق الجيشى مناطق بلوچستان و ايران جنوب شرقى را بررسى كرده، ارزش اردوكشى در اين نواحى را تعيين نمايند.
دو افسر جوان و ورزيده نيروى پادشاهى بريتانيا مأموريت خود را به نحو احسن انجام دادند و چون پس از شكست ناپلئون و ختم نفوذ سياسى و نظامى فرانسه در ايران و رفع تهديد حمله به هندوستان علتى براى مخفى نگهداشتن قسمتى از شرح اين مسافرت وجود نداشت، ستوان پاتينجر اجازه يافت، شرح مسافرت و نقشه مسير خود را به صورت كتابى منتشر كند و در سال 1816 ميلادى در بريتانيا انتشار يافت.
اين كتاب؛ مشتمل بر دو قسمت مجزا و در واقع دو كتاب است. كه شامل 17 بخش و دو مقدمه از مترجم و مؤلف مىباشد. يك قسمت سفرنامهاى حاكى از شرح عادات و آداب و سنن مردم و جماعات مسير مسافرت و خلاصه اوضاع جغرافيايى نواحى و قسمتى ديگر مشتمل بر تاريخ بلوچستان و سند كه اينك سفرنامه آنكه از نظر اطلاعات جغرافيايى و اجتماعى جالبتر است، تحت عنوان سفرنامه پاتينجر ترجمه و در كتابى تدوين شده است...
ستوان هنری پاتینجر (۱۸۵۶-۱۷۸۹م) از افسران انگلیسی در هندوستان و یکی از مأموران سیاسی و نظامی هیئت سیاسی ژنرال مالکم به ایران در عصر سلطنت فتحعلیشاه قاجار بود . او به همراه سروان کریستی مأموریت داشت از راه خشکی، قدرت طبیعی، اقتصادی، نظامی و راه های سوق الجیشی مناطق بلوچستان و ایرانِ جنوب شرقی را بررسی کرده و ارزش اردوکشی در این نواحی را تعیین کند.
این دو افسر جوان و ورزیده نیروی پادشاهی بریتانیا توانستند ماموریت خود را به نحو احسن انجام دهند . پس از انجام ماموریت ، از آنجایی که ناپلئون شکست خورده و نفوذ فرانسه در ایران به پایان رسیده بود و تهدیدی برای حمله به هندوستان وجود نداشت ، دیگر دلیلی برای مخفی نگهداشتن شرح این سفر وجود نداشت . از این رو، ستوان پاتینجر اجازه یافت شرح مسافرت و نقشه مسیر خود را به صورت کتابی منتشر کند که در سال ۱۸۱۶ میلادی در بریتانیا انتشار یافت.
«سفرنامه پاتینجر» که در واقع شرح مسافرت و نقشه مسیر منطق سفر او بود، هم از نظر مردمشناسی و هم از جنبه اطلاعات جغرافیایی اهمیت بسیار دارد. پاتینجر به هر ده و روستا که قدم گذاشته بود ، افزون بر توضیحاتی درباره فضای دهکده و موقعیت جغرافیایی ، دربارهی شیوه اداره و رییس آن نیز شرح مفصلی نوشته بود. به طور کلی او در بخش ابتدایی سفرنامهاش، دادههایی ارزشمند از وضعیت زندگی مردم، آداب، رسوم، اخلاق و منش آنها ارایه داده است.«طوایف بلوچ، از نظر قیافه و اندام نظیر ناروئیها هستند. مردان خوشسیما و مقبولاند و چهرهای جذاب دارند ولی به قدر ناروئیها تحمل شداید و سختیها را ندارند. به نظر میآید آب و هوای سرزمینی که در آن به سرمیبرند در ایشان تاثیر داشته ، رنگ پوست آنها از ناروئیها تیرهتر است و شاید علت آن تاثیر گرما و شدت تابش آفتاب و آب و هوای ناحیه کوچ گنداوا باشد».
آنچه برای پاتینجر شگفتآور بود، احترامی است که بلوچها حتی تا پای مرگ به مهمان میگذارند . او درباره مهمان نوازی بلوچها می نویسد :
«مهماننوازی بلوچ ضربالمثل است، و تقریبا مهماندوستی خصلتی است که در بین تمام افراد بلوچ این سرزمین وجود داشته و همهگیر میباشد. دلهدزدی عملی مطرود و سرقت نفرتآورترین عمل محسوب میشود. وقتی پیشنهادی بکنند و تعهدی نمایند، و یا قولی بدهند که جان و مال شخصی را حفظ نمایند تا پای جان در انجام قول و قرار خویش ایستادگی میکنند».
پاتینجر درباره شهرهای جنوب شرق ایران هم سخن رانده و مهمترین ویژگی آنها را چنین بیان می کند: «شهرهای ابتر و فهرج کوچکند ولی بسیار پاکیزه بوده، خوب ساخته شدهاند. اولی ٢٥٠ خانه و دومی ٤٠٠ خانه دارد که در هر دو شهر خانهها در میان نخلستانها پراکندهاند که مهمترین منبع درآمد محل هستند».
او درباره بمپور نیز چنین مینویسد : «ده بمپور کوچک و بسیار بد ساخته شده است. روزگاری دیواری کوتاه و گلی آن را محصور مینمود که به تناوب بر آن برجهای کوچکی نیز ساخته بودند ولی در حال حاضر همه آنها در شرف اضمحلال و نابودی است. چون درخت خرما و نخلستانی وجود ندارد و کشت و زرع دیگری هم در حوالی ده مقدور نیست . منظره ده رقتآور بود».
تفاوت زیاد سطح معیشتی روستاها بسیار مورد توجه این افسر انگلیسی بوده است. او البته جذابیت برخی از آنجاها را ستایش کرده و در سفرنامه اش نوشته است :
«پس از چهار میل راهپیمایی به سوی شمالغربی در ساعت ٧ به بزمان رسیدم. این مکان دهکده کوچکی بود که در میان نخلستان خرما و در نزدیک کوه خودنمایی میکرد. دهکده بزمان ١٥٠ خانه دارد که بعضی از بناها دو یا سه طبقه است و جملگی از سنگ و بدون مصرف سیمان و یا ساروج ساخته شدهاند ولی سنگها به قدری خوب بر هم نهاده شده، چفت و بست گردیده که کاملاً مانع نفوذ بارانند و نیز دیوارها از داخل با کاهگل اندود شدهاند».
او که به خوانسار هم پا گذاشته بود، آن را زیبا، پرمنظره و رمانتیک خوانده و به توصیف مختصری از شهر و ویژگی های آن پرداخته است. پاتینجر برخلاف دیگر گزارشگران خارجی و ایرانی که باغبانی و باغداری را مهمترین و اصلی ترین مشغلۀ اهالی خوانسار برشمرده اند، زراعت و کشت را یکی از شاخصه های شغلی مردم این دیار خوانده و از کشتزاران سرسبز گندم و جو سخن به میان آورده است.وی همچنین از وجود زندگی ایلی و چادرنشینی در اطراف خوانسار هم نام می برد که به نظر می رسد این افراد عشایر کوچ نشین مهاجری بودند که در حال ییلاق – قشلاق بوده اند و نه مردمان بومی این سامان؛ چنان که می آورد:
«ما به خیل و گروهى از این چادرنشینان در خونسار برخوردیم که بدون اغراق باید گفت در زیباترین قطعه از سرزمین ایران اطراق کرده بودند.نهرى کوچک از دامنه می غلطید و بکف درّه اى زیبا سرازیر شده به کشتزاران سرسبز گندم و جو می رسید. چادرها بر جبین تپه برپا بودند و درختان تنومند گردو در تمام حاشیه درّه و در نزدیک چادرهاى سیاه نگهبانان، سرسبز و سایه افکنان استوار بودند. گله هاى گوسفند و بز چندین یارد دورتر از خانۀ چوپانان و بر دامنۀ تپه و در کنار پرتگاه هاى شکوهمند می چریدند. خشنودى و رضایت از زندگى در چهرۀ ایل نشینان پیدا بود و همه با پشتکار و علاقۀ شدید در جنب و جوش، روزگار را می گذراندند، خشنودى و فعالیّت واقعى این مردم براى نخستین بار به من هشدار داد که در ایران نیز ممکن است خوشحال و راضى زندگى کرد.»