دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

سرینا ؛ دو جلدی

سرینا ؛ دو جلدی
سرینا ؛ دو جلدی
درحال حاضر موجود نمی باشد
سرینا ؛ دو جلدی
سرینا ؛ دو جلدی
سرینا ؛ دو جلدی
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 168562 - 39/1
  • وزن: 0.80kg
0 ریال

سرینا

نویسنده: دانیل استیل
مترجم: غلام حسین اعرابی
ناشر: کوشش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 832
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 ~ 1372 - دوره چاپ: 3 ~ 2

کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ عطف و صفحات کتاب بر اثر فشار کمی تاب برداشته است

 

مروری بر کتاب

سرینا اورا محکم چسبیده بود ولی بیش از این چیزی گفته نشد.درحالی که در آنجا ایستاده بودند،به آخرین باقیمانده چیزی که دیگر وجود خارجی نداشت،وبعد از آن هم نمیداشت، چسبیده بودند. اینبار نیز همچون زمانی که کودکی او با شکافته شدن تن و بدن پدرومادرش توسط گلوله های موسولینی به پایان رسیده بود،یک دوره جدید زندگی او به سر میرسید.ودوره جدیدی آغاز میشد، اودرگر همسر براد نبود،ودیگر بازوان اورا دور بدن خود حس نمیکرد.وحالا دیگر حتی تدی هم برای او نمیماند. درکمتر از سه هفته هردوی آنها رشد کرده و به بلوغ کامل رسیده بودند.دوران بی خبری و بی خیالی به سر رسیده بود.

ساعت 6 صبح یک روز مه آلود اواخر ماه ژوئیه سرینا در اسکله بندر اوکلند(Oakland) ایستاده بودو برای آخرین بار با تدی خداحافظی میکرد.هفته ها با چنان سرعتی سپری شده بودند که وقتی روز موعود فرارسید،باور کردنش برای سرینا مشکل بود.اوایل ملتمسانه از او خواسته بود درتصمیم خود تجدید نظر کند ولی سرانجام تصمیم اورا پذیرفته بود.به هر حال از اوضاع کره بدیهی به نظر میرسید که دیر یازود باید برود. تدی دوره انترنی خودرا به عنوان یک افسر وظیفه نیروی دریایی،درکره میگذرانید .این قطعا آن چیزی که آنها برای خود برنامه ریزی کرده بودند نبود.ولی به هرحال از زمان مرگ براد به این طرف، همه چیز بر خلاف برنامه هاونقشه های قبلی پیش رفته بود.

برای سرینا در کمتر از دوماه همه جهان زیر و رو شده بود. اکنون بیوه ای بیش نبود که فقط وانیسا را داشت و برای امرار معاش خودشان ناچار بود تا پاسی از شب کار کند.ووقتی به تدی درآن یونیفرم نیروی دریایی نگاه کرد متوجه شد آخرین انسانی که میتوانست به وی متکی باشد،وروی صمیمیت و محبتش حساب کند ،دارد از پیشش میرود.برای لحظه ای طولانی اورا به خود فشرد،وچشمانش را بست،وباتمام وجود سعی کرد جلوی ریزش اشکش را بگیرد. _ "اوه خدایا،تدی...ای کاش نمیرفتی."

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات