- موجودی: موجود
- مدل: 174904 - 61/2
- وزن: 0.30kg
سرگردان و فرمانروایان زمین
نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: محسن نیکبخت
ناشر: گوتنبرک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 184
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
تمامی نوشته های جبران بیانگر بحث عاطفی ای هستند که هدف آن بهبود بخشیدن به بخش عمده ای از انسانیت استثمار شده است. برخی آثار نشان دهنده اندوه حاکم بر اتلاف عمر در راه فقر، بی عدالتی و خشونت بی حد و حصر هستند. در دوره ای که این گونه نگاشتن میان نویسندگان متداول نبود. جبران به یکی از صریح ترین و پر اشتیاق ترین قهرمانان حقوق بشر مبدل شد. او در برابر نابرابریهای موجود میان مردان و زنان، در برابر افراطی های مذهبی فئودالیسم و از میان بردن عشق به نام سنت قد برافراشت و دست به نبردی تلخ و خونبار زد....
جبران خلیل جبران با نگاهی که ریشه در حکمت شرقی دارد، به آوازِ خاموش اشیا گوش میسپارد و این آواز را به لطف هر چه تمامتر پژواک میدهد، بدانسان که نه تنها حکمتِ انسان که حکمت گُلها و علفها، حکمت لاکپشتها و صدفها، حکمتِ پرندگان و درندگان، حکمت ماهیان و قورباغهها و پروانهها، و حکمتِ ناب دیگر اشیا و مخلوقات را میتوان در نوشتههای جبران به تماشا نشست.
«روزی، سه سگ در پرتو آفتاب لمیده بودند و با هم سخن میگفتند. سگ اول، با لحنی خیالپردازانه گفت: شگفتا که ما اکنون سگانه زندگی میکنیم. به راحتی در خشکی و دریا و حتی در آسمان سفر میکنیم و ابزاری اختراع شده که رفاه کامل را برای ما به ارمغان آورده و چشم و گوش و دِماغ ما از آن، بهرهها میبرد..
سگ دوم گفت: اکنون ما به هنر نیز توجه بیشتری داریم. بهتر و تأثیرگذارتر از نیاکانمان در زیر نور ماه پارس میکنیم و هنگامی که در آب چهرهی خود را مینگریم، رخسارهی خویش را صافتر و آشکارتر از پیش میبینیم..
سگ سوم پیش آمد و گفت: علاوه بر اینها، آنچه بیش از هرچیز مرا امیدوار میکند و هوش از سرم میرباید، این که میان سرزمینهای سگان، تفاهم و همزیستی برقرار است. ناگهان، سگها اطراف خود را نگریستند و پسرکی را که به سوی آنها میدوید، دیدند... چه بدشانسی بزرگی...!
سگها از جا پریدند و بیهدف در خیابان دویدن آغاز کردند. همچنان که میدویدند، سگ سوم گفت: تو را به خدا بدوید و جان خود را نجات دهید، که تمدن، به تعقیب ما آمده است.»