- موجودی: موجود
- مدل: 193153 - 52/4
- وزن: 0.30kg
سرگذشت یک غریق
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: رضا قیصریه
ناشر: نیلوفر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 143
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
زیر تابش آن خورشید سوزان و با آن نومیدی و آن تشنگی که برای اولین بار واقعا غیر قابل تحمل شده بود، یک اتفاق غیر منتظره و عجیب برایم رخ داد. در وسط قایق، در میان طنابهای تور، ریشه گیاهی قرمز رنگ گیر کرده بود. مثل آن ریشه هایی که در " بویاکا" برای رنگ میکوبند و اسمش را به یاد نمیآورم. نمیدانم از چه وقت آنجا بود.
در طی نه روزی که در دریا بودم یک برگ علف هم در سطح دریا ندیده بودم و در عین حال، بدون این که بدانم چگونه آن ریشه آنجا بود، در طنابهای تور پیچیده شده و نشانه غیر قابل انکار دیگری از زمین بود. زمینی که از هیچ سمتی دیده نمیشد....
...که ده روز در بیراهه دریا در یک کلک بدون غذا و آب سربرد، او را قهرمان ملی نامیدند، ملکه های زیبایی به او بوسه ها دادند، آگهی های تجارتی ثروتمندش کردند ، و بعد مغضوب حکومت شد و برای همیشه به دست فراموشی افتاد....
در سال ۱۹۷۰، روایت مارکز از ماجرای ملوان ولاسکو در کتابی با نام «سرگذشت یک غریق» بازنشر شد. با آنکه مارکز این اثر را در ۲۷ سالگی نوشته است، اما نوشتهای ست بینقص و بسیار خواندنی. برای اینکه چیره دستی مارکز را بهتر درک کنید، تصور کنید بخواهید حدود صد صفحه از زندگی ده روزه ی یک مرد روی کلکی وسط دریا بنویسید.
مارکز جوان از این موقعیت یک نواخت و ساکن روایتی پرکشش و سرگرمکننده ارائه داده است، جوری که خواننده مشتاقانه از ابتدا تا انتهای کتاب را میخواند و حس تعلیق او را رها نمیکند. جذابیت این داستان مستند گاهی یادآور آن نبرد معروف در «پیرمرد و دریا» نوشته ی ارنست همینگوی است و در معدود صحنه هایی هم تداعیکننده ی «رابینسون کروزو» نوشته ی دانیل دفو.