- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 177243 - 96/7
- وزن: 0.30kg
سرگذشت مادر و جمیله
نویسنده: چنگیز آیماتف
مترجم: فردوس
ناشر: حلاج - روزبهان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 265
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1359 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
دو داستان در یک کتاب
زني در جامه ي سفيد تازه شسته ، با نيم تنه ي تيره و روسري سفيد ، ر جاده ي باريك گندمزار درو شده ، آرام آرام راه مي رود . او تنهاست . سر و صداي تابستان خوابيده . در كشتزار ديگر صداي كسي به گوش نمي رسد ، گرد و خاك ماشين ديده نمي شود ، ماشين درو به چشم نمي خورد و هنوز رمه براي چرا به دشت نيامده .
«جمیله» حکایت واقعی و در عین حال عشق و محبت صمیمی جمیله، دختر ساده قرقیزی است که از پاکی و احترام منشا میگیرد و نمونه زن قرقیز است که با زحمت و فداکاری میخواهد زحمت مردان قرقیز را قسمت کند و در بنیاد حیات نو نقشی از خود به یادگار گذارد که این تلاش از سوی این زن بدون چشم داشت و توقع است.
درباره داستان جمیله گفتهاند: شاید در ادبیات جهان در مورد محبت زن و مرد هزاران اثر خلق شده باشد اما هیچ کدام آن صمیمیت و شیرینی جمیله را ندارند، در واقع آیتماتف در این زمینه روزنه تازهای را بر روی خوانندگان باز کرد.
-جمالتای! … جمیلیام!… جمیله ی من!….
نام جمیله را به زبان کازاخی می گفت، نام جمیله را به زبان قرقیزی می گفت و اگر زبان دیگری هم می دانست، « جمیله من » را آن طور که عاشقان می گفتند به آن زبان هم می گفت…
باز به آن تابلوی کوچک نقاشی در قاب سادهاش، چشم دوختهام. قرار است چند روزی به دهکده زادگاهم بروم و تماشای این تابلو خاطرات گذشته را به یادم میآورد. ابن تابلو را مدتها پیش نقاشی کردهام در این سالها هرگز آن را در نمایشگاهی برای تماشا نگذاشتهام، و هر چند که نقاشی شرمآوری نیست اما هر وقت که آشنایانم از ده به دیدنم میآیند در گوشهای پنهانش میکنم.
تمام حوادث رمان در لابلای این قصه مردمی میچرخد و برخی منتقدین از ژوئنها به عنوان نمونهای از حکومت داران روس تعبیر کردهاند که میخواستند اقوام زیر سلطه خود را از اصالت دور و به یک قوم بی هویت که تاریخ و میهن خود را گم کرده است، تبدیل نمایند.
این جسارت نویسنده در روزگار آن زمان شوروی از سوی منتقدین مورد تمجید قرار گرفت و حتی برای چاپ این رمان موانع زیاد ایجاد کردند، ولی در مقابل آیتماتف که در ادبیات شوروی حرف اول را میزد، قادر نبودند دیگر مقاومت کنند. این رمان با شمارگان میلیونی ترجمه و با زبانهای مختلف ترجمه شد.
با آن که اثر هنرمندانه و ارزشمندی نیست، اما ساده و زیباست و سادگی و زیبایی روستا را در ذهن زنده میکند. جمیله حکایتِ معصوم و روایت مغمومِ یک عشق ممنوع است. جمیله شعری ست که در ذهن چنگیز آیتماتُف اتفاق افتاده است.عشقی ممنوع و دور از قراردادهای اجتماعی و روز مره که معصومانه در ورق ورق کتاب رخنه کرده است. اندیشه ات را به چالش می کشد. آنگونه که معنای پاکی و ناپاکی – خوبی و بدی- عشق ونفرت- آواز و سکوت- در هم می آمیزد. می بینی که ناپاکی آن روی سکه ی پاکی ست و سکوت را از آن سویش که بنگری، آواز است.