- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163061 - 83/2
- وزن: 0.40kg
سرنوشت بشر
نویسنده: آندره مالرو
مترجم: سیروس ذکاء
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 306
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1360 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه جلد و 80 صفحه اول کتاب رد زردی مختصری دارد
مروری بر کتاب
سرنوشت بشر سرنوشت جوانانیست که با هزار امید و آرزو شبوروز تلاش کردهاند و کار کردهاند و درس خواندهاند و روح و جسم خود را پرورش دادهاند تا در آیندهای رؤیایی که برای خود ترسیم کردهاند کام دلشان را از زندگی بگیرند.اما دریغ که «سرنوشت» همان نیست که آنها میخواهند. سرنوشت میخواهد آنها آماده شوند، تلاش کنند، عرق بریزند اما نه برای زندگی بلکه برای مردن. مردن به بهای زندگی. زندگی به شرط مرگ. و حال همهی اندیشهی بشر را در طول تاریخ روی هم بریزید تا این گره کور تناقض را باز کند
سرنوشت بشر یعنی رو در رویی با مساله مرگ و زندگی؛به نظرم میرسد که من یک تیر چراغ هستم که هر که در دنیا آزادی دارد، می آید رویش می شاشدسرنوشت بشر داستان تلخیست. داستان تلخی هاست. داستان زندگی تلخ و سراسر محنت آدمیست بر کره ی خاک. سرنوشت بشر داستان زندگی یکپارچه متناقض انسان است در این جهان. زندگی ناسازی که بود اش همبسته ی مرگ است، همبسته ی نبود اش.
سرنوشت بشر داستان همه ی انسانهایی ست که تنها و تنها یک بار فرصت آزادانه زیستن نصیبشان شده اما همین یک بار هم آنقدر در چم وخم سیاست و جنگ و قدرت تابیده و پیچیده که تا بیایی بفهمی چه شده و تو کجای کاری، تمام شده یا نیمه کاره نابود میشود. داستان؛ داستان انسان هایی ست که برای به دست آوردن آزادی و حق حیات انسانی چارهای پیش پایشان نیست جز مرگ. باید خود را به کشتن بدهند تا از دست «قدرت»ها رها شوند و دستِکم به آزادی پس از مرگ برسند.
داستان داستان رویارویی حقیقت است با واقعیت. حقیقت این است که تو زنده ای و زندگی میکنی و میخواهی از هر آنچه هست و نیست، بهره ببری و لذت ببری و استفاده کنی؛ اما واقعیت این است که در روزگار و سرزمین و جامعه ای گند و نکبت و رو به تباهی پا به زندگی گذاشته ای و ناچار، باید از همه چیز چشم بپوشی، حتا از خود آن زندگی.
داستان سرنوشت بشر داستان تلاش مردم چین است برای رسیدن به ذرهای آزادانه زیستن و به دست آوردن اندکی زندگی عادلانه و امکانات حیات برابر در دههی بیستم این قرن پر آشوب، بین دو جنگ بزرگ جهانی. تلاشی که صد البته همانوقت به بار نمینشیند. و آشکار است که چین یا هر جای دیگر تفاوتی نمیکند، مهم این است که انسانهایی نابود میشوند، چون: همین است که هست. و جالب اینکه انسانها به دست خود انسانها نابود میشوند.
شاید از زاویهای دیگر داستان، داستان زندگی آنهاییست که زندگی خود را در مرگ دیگری میبینند. نمیتوانند آزادی و حیات «دیگری» را ببینند چون به صلاح اینها نیست که همه زندگی کنند، اینها زندگی بیشتری میخواهند و این خواسته تنها با گرفتن زندگی دیگران میسر میشود و در این رویارویی است که تنها چاره «عمل سیاسی»ست؛ تنها راه، راه «مرگ و زندگی»ست. تنها راه، متوسل شدن به «تروریسم» است.
سرنوشت بشر گویی ناسازوار این را میخواهد فریاد بزند:
ـ زندگی دروغتر از آن است که بخواهی بهخاطرش خودت را به کشتن بدهی.
ـ زندگی آنقدر واقعی و ارزشمند است که برای آن میتوانی و باید خود را به کشتن بدهی.
سرنوشت بشر سرنوشت فرزندانیست که سر پر شوری دارند و تنها چاره را در فراموشی یکباره و همیشگی میبینند: مرگ.
و سرنوشت بشر سرنوشت پدرانیست که دیگر خسته شدهاند و تنها چاره را در فراموشی هر روزه اما موقتی میدانند: تریاک.
جوایزی که این کتاب برنده شده است
برنده جایزه گنکور 1933