دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا

سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا

نویسنده: هاروکی موراکی
مترجم: مهدی غبرایی
ناشر: نیکو نشر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 512
اندازه کتاب: 
رقعی سال انتشار: 1398 _ 1390 - دوره چاپ: 6 _ 2

 

مروری بر کتاب  

این رمان عجیب، رویاگونه، پراحساس و بی نهایت مبتکرانه را می توان شیرجه ی عمیق هاروکی موراکامی به دلِ ماهیتِ هوشیاری و فهم انسان تلقی کرد. موراکامی از طریق دو روایت موازی، مخاطبین را به دنیای خیال انگیزی می برد که در آن، لورن باکال، باب دیلن، یک پردازشگر اطلاعات، دانشمندی دیوانه، نوه ی این دانشمند و تعداد زیادی از تبهکاران، کتابخانه داران و هیولاهایی زیرزمینی حضور دارند و نقش ایفا می کنند. نتیجه ی چنین معجون شگفت انگیزی، رمانی است که هم فوق العاده سرگرم کننده است و هم تأملی ژرف است بر سرشت و کاربردهای ذهن بشر.

می‌گویی تو این شهر نه دعوایی است و نه نفرتی یا میلی. این رویای قشنگی است. من هم بدون شک طالب سعادت توام. اما غیاب دعوا یا نفرت یا میل هم‌چنین به معنای آن است که ضد آن‌ها هم نیست. نه شادی، نه پیوند و نه عشق. فقط آن‌جا که دلسردی و افسردگی و غم هست، شادی موجودیت دارد، بدون یاس فقدان، امیدی هم در بین نیست... .

جانورها همه جا پرسه می‌زنند و بقای ذهن را جذب می‌کنند، بعد آن‌ها را می‌برند به دنیای بیرون. زمستان که می‌شود با آنچه در درونشان مانده می‌میرند. چیزی که آن‌ها را می‌کشد سرما و کمبود خوراک نیست، قاتلشان بار خویشتن‌هایی است که شهر بر گرده‌شان گذاشته. بهار که می‌شود جانورهای تازه به دنیا می‌آیند ـ دقیقا به تعداد آن‌هایی که مردند ـ و روز از نو، روزی از نو. این بهای کمال توست. کمالی که همه چیز را به آن که ضعیف و ناتوان است تحمیل می‌کند.

این اثر را می‌توان به نوعی نقد «ناکجا آباد» دانست که در آثار بسیاری از نویسندگان به تصویر کشیده شده است. این نوشته از زبان «سایه راوی» می‌خواهد نشان دهد تفکر وجود یک ناکجاآباد که به طور مکتوب از دوره «سر توماس مور» وجود دارد، خیلی صحیح نیست. تفکری که بعدها دیگران هم آن را سرزمین موعودی تصور کردند و در پی آن گشتند. بحث اصلی موراکامی این است که از نظر واقعیت عینی و احساسات انسانی چنین چیزی مقدور نیست؛ چون تا جنبه‌های منفی زندگی نباشند خوبی‌ها به چشم نمی‌آیند.» 

داستان کتاب، دو بخش روایی موازی دارد، مثل کافکا در کرانه. فصل‌های فرد در سرزمین عجایب بی‌رحم می‌گذرد، راوی این فصول جوانی است که از ضمیر ناخودآگاه خود برای رمزنگاری استفاده می‌کند، او برای یک سازمان شبه‌دولتی کار می‌کند، در حالی که گروهی دیگر که برای کارخانه کار می‌کنند، در پی رمزگشایی و ربودن اطلاعات هستند.

از حرف‌های سایه ‹‹... می‌گویی تو این شهر نه دعوایی است و نه نفرتی یا میلی. این رویای قشنگی است. من هم بدون شک طالب سعادت توام. اما غیاب دعوا یا نفرت یا میل هم‌چنین به معنای آن است که ضد آن‌ها هم نیست. نه شادی، نه پیوند و نه عشق. فقط آن‌جا که دلسردی و افسردگی و غم هست شادی موجودیت دارد، بدون یاس فقدان، امیدی هم در بین نیست... ‹‹... جانورها همه جا پرسه می‌زنند و بقای ذهن را جذب می‌کنند، بعد آن‌ها را می‌برند به دنیای بیرون. زمستان که می‌شود با آنچه در درونشان مانده می‌میرند. چیزی که آن‌ها را می‌کشد سرما و کمبود خوراک نیست، قاتلشان بار خویشتن‌هایی است که شهر بر گرده‌شان گذاشته. بهار که می‌شود جانورهای تازه به دنیا می‌آیند ـ دقیقا به تعداد آن‌هایی که مردند ـ و روز از نو، روزی از نو. این بهای کمال توست. کمالی که همه چیز را به آن که ضعیف و ناتوان است تحمیل می‌کند....

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات