- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 138966 - 39/3
- وزن: 0.40kg
سرزمین سوخته
نویسنده: رضا رئیس طوسی
ناشر: گام نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 365
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
دیپلماسی بریتانیا در سیستان
این کتاب تحقیقی است متکی بر اسناد و منابع تاریخی درباره رویدادها، شرایط، قراردادها و روندهایی که در دوره قاجار از سوی انگلیسیها اعمال و به جدایی بخش عمده سیستان از ایران و الحاق آن به افغانستان امروزی شد. دوره تحت بررسی تقریبا سه دهه پایانی قرن نوزدهم است یعنی، از ۱۸۷۲ که گلد اسمیت، مامور تعیین حدود دو طرف، حکمیت خود را صادر کرد و سپس، مک ماهون آن را ادامه داد، تا سالهای ۷-۱۹۰۶ که حدود مرزها شکل قطعی و نهایی به خود گرفت. این دوره زمانی همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه قاجار است.
نویسنده کتاب را در هفت فصل سامان داده است. فصل اول با توصیفی از موقعیت جغرافیایی، وضعیت کشاورزی و زمینهای حاصلخیز سیستان آغاز میشود، سپس به رقابتهای بینالمللی روسیه وانگلستان در عصر استعمار و تلاشهای انگلستان برای ایجاد منطقه حایل میان هند و روسیه اشاره میشود که منجر به نفوذ انگلستان در نواحی شرقی ایران شد. نویسنده در ادامه اقدامات ماموران انگلیسی و نمایندگان دولت ایران، همچنین حکام و سرداران محلی را از نخستین توافقات و تعیین حدود تا پایان کار گلد اسمیت، بازگو میکند.
در فصل دوم، مرحله تجزیه سیستان و محروم کردن این بخش ایران از آب کافی بررسی میشود. در این فصل نیز نخست زمینههای بینالمللی رقابت روسیه و انگلستان در اواخر قرن نوزدهم بیان میشود، آنگاه اقداماتی که منجر به اختلاف مرزی ایران و افغانستان شد و ریشه در حکمیت گلداسمیت داشت و در پی آن میانجیگری دولت بریتانیا بر اساس قرارداد پاریس و اعزام هیات مکماهون در سال ۱۹۰۳ برای تعیین قطعی مرزها بازگو میشود.
نویسنده در فصل سوم از نقش موثر حشمت الملک امیر وقت قائن، در پیشبرد اهداف انگلیسیها در سیستان سخن به میان میآورد. در این فصل همچنین ابعاد و چگونگی شورش مردم سیستان علیه انگلیسیها در سال ۱۹۰۲ تشریح میشود.
فصل چهارم به نقش دو کارگزار دیگر ایرانی، میرزا عبدالحمیدخان غفاری (یمین نظام)، (کمیسر ایران و سرحد دار سیستان) و میرزا موسی خان (نایب الوزاره)، کارگزار وزارت امور خارجه در سیستان، که اولی طرفدار انگلستان و دومی مخالف سیاستهای انگلستان در سیستان بودند، همچنین فشارهای انگلستان به دولت ایران برای عزل موسیخان و ابقای عبدالحمید خان اختصاص دارد. در این فصل علاوه بر این، چگونگی تعیین و نتایج تقسیم آب سیستان توسط مکماهون تشریح میشود.
در فصل پنجم وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان در سال ۱۸۷۲، هنگام تجزیه سیستان، با سه دهه بعد که تقسیم آب به زیان ایران صورت گرفت مقایسه میشود. نویسنده معتقد است تجزیه سیستان با شرایطی که انگلستان تحمیل کرد موجب تخریب کشاورزی و کاهش دامداری و شیوع طاعون، قحطی و شورش، و در نهایت تخریب سیستان ایران شد.
فصل ششم مرور کوتاهی بر رقابتهای استعماری دولتهای روسیه وانگلستان و آلمان در قرن نوزدهم میلادی در ایران و امتیازات و قراردادهایی که در این راستا منعقد شد. در آخرین فصل، مساله تقسیم آب سیستان و قرارها و اقدامات انجام شده در این زمینه در دوره رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی تا سال ۱۳۵۱ به اختصار پیگیری میشود.
متاسفانه پس از جریان خشکسالی گسترده در استان سیستان و بلوچستان دولتها در ایران از دولت هویدا گرفته تاکنون نسبت به این استان توجه چندانی نداشتهاند. در خاطرات امیراسدالله علم بارها به اقدامات نابخردانه دولت هویدا اشاره شده. علم چون خود مدتی فرماندار سیستان بود و زمینهای زراعی داشت بارها در خاطراتش اعلام نوشته است که برنامهای که دولت هویدا در پیش گرفته باعث خشکسالی و نابودی همه زیرساختها در سیستان دهههای بعدی میشود. حتی علم به این نکته اشاره میکند که دولت هویدا اعلام کرده که سیستان و بلوچستان به لحاظ اقتصادی درآمدی برای ایران ندارند بنابراین مهم هم نیستند که دولت برای آنها پول خرج کند.