- موجودی: موجود
- مدل: 195234 - 55/5
- وزن: 1.00kg
سر مدور
نویسنده: محمد پیرحیاتی
ناشر: واژه آرا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 272
اندازه کتاب: خشتی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
تمام گلاسه و تصاویر رنگی
نقاشی های طفل معانی یا کودک درون از راه
ترک تکرار نه عبادت است و نه اسرار ، بلکه اصراری است در پی «دیدار» ، دیدار نیز همان دریافت های باطنی سالک یا هنرمند است از چهره ی ازلی خویش . روش تعلیمی این چهره ی باطنی –« طفل معانی» یا کودک درون- دو ساحتی است ، ابتدا نمادین و تصویری – طراحی و نقاشی –و سپس لوگوسی یا کلامی و مفهومی است که نقاش این دفتر آن را یکی از معانی «سرّ مدور» یعنی «ماندالای کلامی» نام نهاده است و اما ...
گرافیست و هنرمند ارجمند و خلّاق میهنمان جناب آقای سیامک فیلی زاده- که مرهون نظرات و زحمات گوناگون و بی دریغ ایشان و برادر محترمشان جناب آقای حسین فیلی زاده در اثر حاضر هستیم - پیشنهاد نموده است که حقیر شرح و تفسیری برای برخی از نقاشیها که سور رئال ، آبستره نما یا انتزاعی - «بنونیست اقرار کرده افلاطون زیر تأثیر زرتشت بوده است زیرا تعالی بخشیدن و انتزاع از آن ِ ایرانیان است ، من هیچ تردیدی ندارم »- و دیریابند بنگارم. حقیر این ایده ی نیکو را به دیده ی جان نهاده- هرچند نقاشان نقش می زنند که حرف نزنند تا به «تأثیر» ، عمق و فضای بیشتردهند و به جذبه اوج و معنای زیستن که نقاشی یعنی« حضور بر خویشتن» - ولی پیش از آن بر خود لازم می دانم کسب اجازه از پیشکسوتان این رشته و سپاس و قدر دانی از عزیزانی داشته باشم که با مقدمه هایشان همین کار نکو را به خوبی انجام داده اند.
ابتدا خاکسارانه از محضر اساتید بزرگوار هنر نقاشی و رهروان راه ناز و راز و نیاز از دیروز تا مرز هنوز رخصت مهر آمیزشان را خواستارم ، باشد که قدم و قلم حقیر در این وادی نور و رنگ – هنر نقاشی- چیزی به جز شاگردی و ارادت به ساحت هنر مبارکشان تلقی نگردد .سپس از سه بزرگوار اهل هنر و فرهنگ میهنمان سرکار خانم ناهید داور پناه ، نقاش و هنرمند محترم – که سالیان دراز آثار شورانگیزشان را مشتاقانه تعقیب و تهیه نموده ام- و جناب آقای دکتر مهدی افشار مترجم گران قدر و متواضع و ناشری مهربان، صادق و مسؤل و جناب آقای حبیب الله درخشانی استاد ارجمند و کارشناس امور هنری که با روی گشاده و مهربانی قبول زحمت نموده و مقدمه ای تخصصی و گرانسنگ را بر نقاشی های حقیر تقریر نموده اند، سپاسگذاری نمایم و از خداوند متعال برای این بزرگواران خیر و سعادت هر دو جهان را خواستارم .
اگر اندکی به مقدمه های این بزرگواران توجه نماییم پیداست که این عزیران نه تنها اشاره هایی به برخی از ساحت های نقاشی ها داشته اند ، بلکه آن چه را که نگفته اند نیز در ناخودآگاه متن اشان به امانت نهاده و مخاطب خود را برای دریافتن آن به صورت مثالی خود نقاشی ها – بطن متن- ارجاع داده اند به جایی که می خواهد نشان دهد جهان یک منبع بزرگ اسرار است نه یک کامپیوتر بزرگ که تنها بر مبنای رابطه ی علت و معلولی استوار باشد . هر یک از مهربان یاران به نوعی نمادها ،نشانه ها و عناصری را عاطفی و منطقی در نقاشی ها- هر چند فشرده و اجمالی- یادآور گردیده اند که نه تنها ساحت پدیدار شناسی و هرمنوتیکی اش را یکجا داراست بلکه تمایز آشکار تبیین با تعریف نیز در آن ها مغفول نیفتاده است تا مخاطبشان حق مطلب را بیشتر در تأویل نقاشی ها جستجو کنند نه در تعریف و توصیف و تفسیر آنها. زیرا تأویل نه تنها در هنر بلکه «کلید رمز در فرهنگ عرفانی و نهان بینی است»
نقاش این دفتر در این راستا با معنای اصطلاح تطبیقی ، تلفیقی و تأویلی «ماندالای کلامی» آغاز می کند تا گوشه ای از پایگاه وجودی« حکمت گمشده »یا «سرّ مدّور» در این آثار را که رویکرد بینش خود نقاش نیز هست آشکارتر گرداند و شاید به درک و دریافت نقاشی ها نیز کمک بیشتری نماید. همان طور که می دانیم ماندالا در زبان سانسکریت به معنای دایره است؛ ماندالا، طرحی ازلی و صورتی مثالی دارد که در معابد بودایی تبدیل به طرح و نقشی – نقشه ی راه- هندسی چون دایره و مربع گردیده است . این شکل نمادین مدور و مربع تنها در نقاشی محدود نمی گردد ، بلکه دارای معانی و مفاهیم کلامی در مکتوبات بودیسم نیز هست که دقیقاً همین دو ساحتی بودنش نقاش این دفتر را به صرافت ، کنجکاوی و شاید خلاقیت واداشت که در یک تطبیق و تلفیق تأویلی به ترکیب «ماندالا» در کنار «کلام» مدتها بیندیشد و همین امر حجم و تراکم و عمق و ارتفاع آن را در دو ساحت سلوکی و پژوهشی چنان چشم گیر نمود که ابتدا در دیگر آثار – نوشتاری اش – تجلی نمود و اینک دفتر نقاشی اش را نیز به رنگ خود درمی آورد .
ماندالای کلامی ، در پی آن است که همزمان نقاشی را در کنار کلام نشان دهد. رویکردی که نقاشی به علت سرشت نمادین ، نشانه شناسی ، طراحی و رنگ نیز به دنبال آن است . زبان نقاشی به نوعی رمز و رازی یا نمادین است و به همین دلیل حرفهایش را ساکت می زند ولی ما بلند می شنویم . کلام نقاشی مفهومی نیست ولی تأثیرش چنان قوی است که معنای زیستی و تجربی اش را گاهی در الگوهای رفتاری امان می بینیم . بر این پایه نه تنها مقدمه ی حاضر- ماندالای کلامی – بلکه نقاشی های این دفتر نیز قرار است دو ساحتی عمل نماید . یعنی یکبار کلام را به نقاشی نزدیک و بار دیگر نقاشی را به کلام تبدیل نموده تا مخاطب بهتر معنای سرّ مدور را نیز دریابد . هر چند این امر وادی مباحث نظری هنر نقاشی را مطرح می کند ولی درنهایت آن چه دراین روش ارائه می گردد ، به عطر و بوی مقصد و هدف که همانا «راه» است نزدیک خواهد بود . به این ترتیب در تعریف ، توصیف ، تبیین و بعضاً تأویل نقاشی های این دفتر – سرّ مدور – سعی گردیده که به پایگاه وجودی یا جان بینی و جهان بینی نقاش بیش از خود اثر نزدیک شویم تا بلکه «ماندالای کلامی» اش را نیز دریابیم .
آشنایی – حتی اندک- با جهان بینی هر فرد می تواند به درک و دریافت بهتر آثارش نیز بینجامد . به طور مثال نقاشی های این دفتر که بیشتر رویکرد به عرفان ، اساطیر ، روان شناسی و... دارد ، خود را به شکل نمادین ، راز و رمزی (Hermetic ) یا راز ورزانه نشان می دهد . بالطبع این آثار سمبلیک می تواند چند ساحتی و چند ضلعی ، چند تباری ، چند لایه ، چند معنایی، چند مفهومی ، چند مکانی و چند زمانی و تأویل پذیر باشد. همین چندگانگی نقاشی ها خبر از جان بینی و جهان بینی نقاش اش می دهد تا «تفکر عمودی اش» را درکنار «تفکر افقی» اش دریابیم به عبارت دیگر رابطه ی علت و معلولی یا مکانیکی نیوتنی در تفکر خطی و افقی در کنار رابطه ی زنده ی غیر خطی که دینامیک است فضا سازی های تصویری این دفتر نقاشی را به عهده گرفته اند . تفکر عمودی در کنار تفکر افقی ، حکایت از بینش مردانه در کنار بینش زنانه نیز دارد که ریشه در اغلب نمادهای اساطیری ، عرفانی و روان شناسی دارد که اشاره به تکامل انسان می نماید.آن چنان که در «مشی و مشیانه» - نخستین انسانهای جهان در اساطیر ایرانی- و در «آنیما و آنیموس» یونگی قابل مشاهده و تطبیق است...
نکته ی آخر این که در هنر و عرفان – که به قول شفیعی کدکنی «تصوف تلقی ِ هنری ِ الهیات است »- ،آن چه قابل تطبیق و تأویل است ارتباط ذاتی و جوهری آن هاست که شاید در این رویکرد آن چنان که پیش از این نیز نشان داده شد نقاش دفتر حاضر نیز تنها نباشد چرا که نقاش عارف پیشه ی آلمانی امیل نولده می گوید:« نه این است که رویاها مانند اصواتند و اصوات شبیه رنگها و رنگها نظیر موسیقی؟ من موسیقی رنگها را دوست دارم.»[55]و نقاش ایرانی همایون سلیمی نیز می گوید :«آبی ،صدای ستار دارد و سبز صدای تار» شاید امروز این عبارات همان قدر غریب نشان دهد که غربت آن عارف ایرانی – شمس تبریزی - که دیروز می گفت : «آن خطاط سه گونه نوشتی :
یکی او خواندی ، لاغیر!
-یکی را ، همو خواندی ، هم غیر!
- یکی ، نه او خواندی ، نه غیر او!»
در اینجا بایستی از دو یار اهل راه و دل خواهر مهربانم خانم زهره پیرحیاتی و برادر ارجمندم آقای محمود پیرحیاتی سپاسگذاری کرده که سالها کارهای عدیده ای از جمله چاپ آثار حقیر را در ایران به عهده گرفته اند و از خداوند متعال توفیق روز افزون برای این مهربان یاران خواستارم .