- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161250 - 89/2
- وزن: 0.40kg
سخن پردازان سرگذشت خویش
نویسنده: اشتفان تسوایگ (استفن زوایک)
مترجم: محمدعلی کریمی
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 320
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
کازانووا , استاندال , تولستوی
اشتفان تسوایگ در این کتاب کوشیده است تا ریخت هنرمند خودنگر, ذهنگرا, و شکل تعیین کننده هنر و زندگی نامه وی را در شخصیت 'کازانوو' (نویسنده ماجراجوی ایتالیایی 1725 ـ 1798), 'استاندال (رمان نویس فرانسوی, 1783 ـ 1842) و 'تولستوی (1828 ـ 1910) معرفی کند. به تصریح نویسنده طرح این سه شخصیت در این کتاب به معنای همانندی آنان در یک سطح فکری نیست, بلکه بر عکس, این سه اسم نمایانگر سه مرحله متوالی و سه صورت ذاتی, اما به ترتیب مرتبه از یک جنس است و... آنها معرف سه شکل همسان نیستند, بلکه معرف سه مرحله صعودی از یک عمل خلاقانه, یعنی حدیث نفس گفتنیاند.
مسلم است که کازانووا معرف پستترین و ابتدایی ترین مرحله یعنی خود بازنمایی ساده لوحانه است که در آن, انسان هنوز زندگی را با تجربه حسی و صوری یکی میانگارد و بدون ارزیابی و کاوش درون خویش, به گزارش جریان طبیعی وقایع موجودیت خود میپردازد. با آمدن استاندال به عرصه, حدیث نفس گفتن به مرحله والاتر روان شناسانه میرسد. دیگر, گزارش صرف برای او کافی نیست, بلکه 'من' وی کنجکاویاش را تحریک میکند و ساز و کار نیروی محرکه او را زیر نظر میگیرد و به جست و جوی انگیزههای رفتار و ترک فعل و انفعالات پدیده آمده در فضای روحش میپردازد. بدین ترتیب, نوعی ژرفانمایی و نگرش دو چشمی 'من' به صورت عین و ذهن و زندگینامه مضاعف درون و برون آغاز میشود....
این خودنگری روانی در نمونه بارز تولستوی به بالاترین مرحله خود, یعنی خودبازنمایی اخلاقی ـ مذهبی میرسد. در اینجا نظارهگری دقیق به توصیف زندگیاش میپردازد و روان شناسی باریکبین بازتابهای برخاسته از احساسش را بررسی میکند. اما علاوه بر آن, یک عنصر جدید خودنگری نیز که همان چشم نافذ و لغزش ناپذیر وجدان است, هر کلمه را از نظر حقیقت, و هر عقیده را از نظر اصالت و هر احساس را از نظر نیروی تاثیرگذارش زیر نظر میگیرد. در این جا حدیث نفس گفتن, دیگر از تحقیق کنجکاوانه در احوال خویش گذشته و به خودآزمایی اخلاقی و محاکمه خویشتن رسیده است. در حالی که هنرمند به بیان حالات خویش میپردازد, نه فقط نوع و شکل تجلی دنیوی خود را, بلکه معنا و ارزش آن را هم, مورد پرسش قرار میدهد.
طریق سخنپردازان سرگذشت خویش به دنیای واقعی ختم نمیشود، بلکه به خویشتن آنها بازمیگردد. آنها قصد به تصویر کشیدن عالم اکبر و غنای وجود را ندارند، بلکه بهطور ناخودآگاه حس میکنند که وظیفهٔ هنری تعیینکنندهشان، گشودن عالم اصغر خویش به سوی دنیاست.