- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 184030 - 110/3
- وزن: 0.90kg
سخن ها را بشنویم + درباره آموزش + ایران را از یاد نبریم و بدنبال سایه همای
نویسنده: محمدعلی اسلامی ندوشن
ناشر: توس - شرکت سهامی انتشار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 248 + 350 + 100
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1372 _ 1356 - دوره چاپ: 7 _ 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ با گالینگور صحافی شده ؛ کنار جلد سائیدگی دارد
مروری بر کتاب
سخن ها را بشنویم
حاوی مقالاتی درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران است، و از جهتی در همان خطّ «ایران را از یاد نبریم» قرار میگیرد.
- «کشوری با پیچیدگی ایران، با موقع خاص جغرافیائیودیرینگی تاریخی، در موضعی قرار گرفته که به راه بردنش باید با تأمل و ژرفنگری خاصی همراه باشد.»
«ایران به چه نیاز دارد؟ به پول فراوان»؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخائر معدنی پایانناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بینالمللی؟ به اتم؟ خوب، هر یک ازاینها میتوانند از جهتی کارساز باشند، ولی هیچ یک به تنهائی مشکل او را حل نمیکنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است. همین و بس. اگر آن را داشت همه چیز دارد، اگر نداشت به جائی نخواهد رسید.»
- «کشورهای جهان سوم که یک دوران خطیر تاریخ خود را میگذرانند و در واقع بر سر چرخشگاهی قرار گرفتهاند، اگر رابطه دستگاه حاکمه آنها با مردم خود مبنی بر کامجوئی موقت باشد، یعنی تشفیهای رایج ریاستطلبی، انتقام کشی، رقابتهای گروهی، وقت گذرانی و خلاصه خودبینی، در به روی آنها باز نخواهد شد.»
«نهرو در سالهای بعد از جنگ دوم که شرق به حرکت آمده بود میگفت: «بادهای تندی بر آسیا وزان است.» اکنون باید گفت «بادهای تندی بر دنیا وزان است.» اکنون باید تلقی دیگری دراداره دنیا در پیش گرفت، و از این حیث سنگینترین بار بر دوش کشورهای «دنیای سوم» است، که باد تمدن صنعتی به آنها خورده، و آنها را با انبوهی از مسائل روبرو کرده است. حل این مسائل یک اقدام هماهنگ و دلیرانه میخواهد.»
- «باید رو به راه داشت. این قدم اول است. منظور از رو به راه داشتن آن است که جهت حیاتبخش زندگی انتخاب گردد. ذراتی در وجود هر جمع یا ملت هست که زندگی آفرین است، و برعکس ذراتی مرگ آفرین. اگر دومی را کنار بگذارند و نخستها را بگیرند، مجموع آنها همان «جوهره قومی» یک ملت میشود.»
- «مهم آن است که بشود در هر موقعیت این «نیروی فیاض» را تجهیز کرد.»
ایران را از یاد نبریم و بدنبال سایه همای
این کتاب برای خود من از این جهت معنی دار است که طی سالهای دراز - که میتوانست بارورترین دوران عمر باشد - قدم به قدم مرا همراهی کرده است. در پس هر یک از این مقالهها ماجرا یا مسئلهای است که در وضع خاص و بنا به اقتضای خاص، نوشتن را موجب گشته. ارزش آنها هرچه باشد، نبض زمان در آنها به طپیدن آمده، و هنوز هم چنین مینماید که گذشت روزگار از اکنونمندی آنها نکاسته است.
ایران که در این مجموعه و بعضی از نوشتههای دیگرم از آن حرف زیاد به میان میآید، نباید مورد سوء تعبیر قرار گیرد. به هیچ وجه معنیش وطن خواهی ابلهانه،رمانتیک، تعصبآمیز یا توخالی نیست...
در روزگاری که گوئی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید، لااقل خوب است بکوشیم تا فکر او و غم او را در دل خود زنده نگاه داریم».
در افسانهها آمده است که قُقنُس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و برکوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفتهاند که هزارسال عمر کندو چون سال هزارم به سرآید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنُسی دیگر پدید آید.گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند....
بین افسانه ققنس و سرگذشت ایران تشابهی میتوان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی همتا، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زائیده شده....
سالی دیگر بر ایران سپری شد.در عمر کشوری که چند هزار نوروز را جشن گرفته است،گذشت یک سال بس ناچیز مینماید.بر همین دامنهء البرز،در همین خاک ری،سال نو در چه روزهای غمآلود یا شادیآوری آغاز گردیده،چه بیم و امیدها برانگیخته!بهارهایی با کامروایی و سربلندی و سبزبختی فراز آمده و بهارهایی با ماتم و خاموشی و شرمساری.لیکن همهء اینروزهای شاد و ناشاد بر ایران کهنسال گذشته است،و ایران بر غم همهء حادثات،بر غم همهء افتادنها و برخاستنهایش هنوز زنده است.
درباره آموزش + راه و بیراه در جهان امروز + روشنفکر و روشنبین
سه مقاله
محمدعلی اسلامی نُدوشَن (۲۵ اوت ۱۹۲۴ – ۲۵ آوریل ۲۰۲۲) (۳ شهریور ۱۳۰۳ – ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) نویسنده، شاعر و حقوقدان ایرانی بود. در روستای ندوشنِ یزد به دنیا آمد. پدرش مهدی، دهقان و مادرش خاور نام داشت. تحصیلات اولیه را همانجا پایان برد، سپس دورهٔ متوسطه را در شهر یزد و تهران. به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران درآمد و لیسانس حقوق قضایی خود را از آنجا گرفت. در ۱۹۵۰م/ ۱۳۲۹ش به استخدام وزارت دادگستری درآمد و در شیراز به قضاوت پرداخت، در اسفند همان سال برای ادامهٔ تحصیل در مقطع دکتری حقوق، راهی فرانسه شد و در سال ۱۹۵۰م/ ۱۳۳۴ش از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه سُربُن، دکتری حقوق بینالملل را گرفت و بعد به ایران بازگشت.