- موجودی: موجود
- مدل: 202150 - 28/4
- وزن: 0.30kg
ساحل
نویسنده: گروه نویسندگان
ناشر: شمس الشموس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 110
اندازه کتاب: رقعی کاغذ نخودی - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 2
کیفیت : نو ؛ نوشته تقدیمی دارد
مروری بر کتاب
مثنوی درمانی ؛ تجربه ای نو برای آرامش در دنیای امروز 1
برداشتی اخلاقی و اجتماعی از مجموعه ابیات مثنوی درباره داستان حضرت نوح (علیه السلام).
این کتاب پیام مولانا و پیام مثنوی است برای روزها و شبهایمان، برای اخلاق و زندگیمان و برای هر که بخواهد وجدان بیداری داشته باشد. گویی حادثه طوفان نوح یکبار دیگر در حیات ما تکرار میشود، لازم نیست به عقب برگردیم، نوح، طوفان و کشتیاش به همین زندگی عادی ما وارد میشوند.
اینجا کوفه است و شغل اکثر مردم نجاری است، نوح هم نجاری میکند. در ظاهر تفاوتی بین او و مردم دیگر نیست. این شغل دنیایی نوح است. انسانها سه دستهاند: دستۀ اول شغلشان تنها دنیایشان را میسازد، دستۀ دوم شغلشان هم دنیایشان را میسازد و هم آخرتشان را و دستۀ سوم شغلشان هم دنیایشان را نابود میکند و هم آخرتشان را. شغل دنیای نوح نجاری است. اما شغل آخرتش...؟
زمان، زمان پیامبری نوح است و شغل اصلی او دعوت مردم. تازه اوایل دعوت نوح است و او برای این مردم آرزوها در دل دارد. او رسم و آیین عجیبی نیاورده است. این را خود مردم هم میدانند. تنها چیزی که نوح از مردم میخواهد یک زندگی باصداقت و باشرافت است، زندگیای که «رنگ خدا» بخورد و خدامحوری جای خودمحوری را در آن بگیرد.
او میخواهد مردم به همدیگر دروغ نگویند، سر هم کلاه نگذارند، گرانفروشی نکنند، با هم صمیمی و مهربان باشند و سر هیچوپوچ دعوا راه نیندازند. خدای نوح همان خدای آنهاست و مردم هنوز قلبشان برای خدا میتپد. انگار حرفهای او وجدانشان را میخ میکوبد. دور پیامبر خدا که جمع میشوند از او میخواهند راه و رسم صحیح زندگی کردن را نشانشان دهد. نوح انگشتش را به سویی میگیرد و نشان میدهد اما آنها سویی را که انگشت او نشان میدهد نمیبینند یا شاید نمیخواهند ببینند.
… قلب مالامال از عشق دوست در سینهاش تنگی میکند. فکر کن اگر نوح بخواهد خسته شود، اگر خدایش را نخواهند بشناسند، خجلت و سنگینیاش را کجا ببرد…
نوح را نگاه کن! در قلبش چشمهای زلال میجوشد، دنبال تشنگان میرود که تقدیمشان کند. مردم از تشنگی، کویر دلشان ترکترک است اما چرا صدای او را نمیشنوند؟! چرا به دنبال سراباند؟! او میخواهد معشوق او معشوق همه باشد.
گویی حادثه طوفان نوح یکبار دیگر در حیات ما تکرار میشود، لازم نیست به عقب برگردیم، نوح، طوفان و کشتیاش به همین زندگی عادی ما وارد میشوند.
کتاب با بیان اندیشه ای نو، آغاز می شود و نوح را زنده عشق معرفی کرده و مخالفان را با عنوان "خاموشان در پرده" یاد می کند. پس از آن سیر داستان به سمت کشتی نجات و طوفان هلاک پیش می رود و نگاه مولانا و اشعار او در جای جای کتاب منعکس می شود:
کشتی سازید ز توزیع و فتوح
کاو یکی ملاح کشتی همچو نوح
غرقه گشته عقل های چون جبال
در بحار وهم و گرداب خیال
کوه ها را هست زین طوفان فضوح
کاو امانی جز که در کشتی نوح
زین خیال رهزن راه یقین
گشت هفتاد دو ملت اهل دین
در بخش های انتهایی اشاره به آغازی نو، خواننده را به انتظار آخرین امید و آخرین نوح می نشاند و "گویی حادثۀ طوفان نوح یکبار دیگر در حیات ما تکرار میشود، لازم نیست به عقب بازگردیم، نوح، طوفان و کشتیاش به همین زندگی عادی ما وارد میشوند".