دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

زهر تویی

زهر تویی

نویسنده: فردریک دار
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 158
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

ویکتور مندا که زمانی در یکی از رادیوهای پاریس مجری برنامه‌ای کم و بیش موفق بود، با تعطیلی این برنامه بیکار می‌شود و در جست‌وجوی کاری جدید به سواحل جنوبی فرانسه می‌آیـد. قمار خیلی زود او را از هستی ساقط ‌می‌کند، تا جایی که دلزده و افسرده، حتی قصد می‌کند به زندگی خویش پایان دهد. به دنبال یک آشنایی کوتاه و شبانه ... با زنی ماجراجو، به فکر کشف هویت زن می‌افتد و زنگ خانه‌ای را به صدا در می‌آورد. از این لحظه به بعد، ویکتور مِندا دیگر تسلطی بر سرنوشت خویش ندارد...

او صادقانه مضطرب به نظر می‌رسید. من سرم را تکان دادم.
«ممکنه کسی ماشین شما رو برداشته باشه...»
«در این صورت حتماً صداش رو می‌شنیدم.»
«نه ضرورتاً. من دیدم که درِ گاراژتون به طرف جاده باز می‌شه؛ از طرف دیگه، موتور ماشین‌تون بی‌صداست...»
او جلوی بالا انداختن شانه‌هایش را گرفت.
«ولی...»
«بله؟»
«کلید درِ گاراژ؟»

«درِ گاراژ یک ورق یکپارچه آهنی‌یه. اغلب پیش می‌آد که سنگریزه‌ها نمی‌گذارند صفحه در به زمین برسه. آدم فکر می‌کنه در رو قفل کرده، ولی در واقع، زبونه قفل عمل نکرده ... حاضرم شرط ببندم که هیچ‌وقت این رو بررسی نمی‌کنید.»
«نه، درواقع...»
«پس، مادموازل، به خودتون زحمت ندید... کسی در همسایگی‌تون، با ماشین شما، در مهتاب به گردش می‌ره.»
«حیرت‌آوره ...»
چنین چیزی، از نظر من، خیلی هم حیرت‌آور نبود. زنِ هرجاییِ شب گذشته رفتاری داشت که هرگونه حدس و گمان را میسّر می‌ساخت.
«فکر می‌کنید که باید شکایت کنم؟»

می‌خواستم از جا برخیزم. صدای قِژقِژ مختصری از هال به گوش رسید. سرم را به آن طرف چرخاندم و دختر جوان موبور پاسیو را دیدم که با به کار انداختن چرخ‌های صندلی‌اش، دارد پیش می‌آید. از نزدیک، او زیباتر جلوه می کرد ...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات