- موجودی: موجود
- مدل: 172861 - 62/4
- وزن: 0.30kg
زن واسپرده
نویسنده: لورا دویل
مترجم: مهدی قراچه داغی
ناشر: پیکان - آسیم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 232
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 ~ 1381 - دوره چاپ: 4 ~ 1
مروری بر کتاب
برای زنان متاهلی است که تصمیم دارند، یک زندگی زناشویی صمیمی و عالی بسازند، یک راهنمای عالی است. من این کتاب را بسیار دوست دارم و وقتی بعضی از راهنمایی های آن را بکار می گیرم، می بینم که رابطه من و همسرم چه اندازه راحت تر و شیرین تر می شود.
تمرین هایی که خیال دارم در این سایت بیان کنم، به ظاهر شبیه تمرین های کتاب "زن واسپرده" است. ولی چون فلسفه و جهان بینی من با نویسنده کتاب "زن واسپرده"متفاوت است، من تمرینات را به شکلی تغییر داده ام که برای زنانی با طرز تفکر خودم مناسب باشد.
این کتاب توسط یک بانوی مسیحی بسیار بسیار بسیار مذهبی نوشته شده است. بانویی که اعتقاد دارد زن برای خدمت به مرد و آوردن آرامش و راحتی به زندگی مرد آفریده شده است. او باور دارد که زن باید از هر نظر مطیع مرد و وابسته به مرد باشد، زیرا خدا او را چنین خلق کرده است. او عقیده دارد که زن باید از نظر مالی وابسته و تحت نظر مرد باشد تا سرسپردگی اش به مرد کامل باشد.
من با این عقاید موافق نیستم. به همین دلیل با بعضی بخش های این کتاب درگیری ذهنی پیدا می کنم. اگر شما با عقاید نویسنده کتاب "زن واسپرده" راحت هستید، می توانید همین امروز کتاب "زن واسپرده" را تهیه کنید و از راهنمایی آن استفاده کنید و زندگی زناشویی خود را از نو بسازید
وقتی در ۲۲ سالگی به تازگی ازدواج کرده بودم ، هرگز فکر نمی کردم خودم را زن واسپرده ای معرفی کنم . حتی فکرش هم مرا مشمئز می کرد .می دانستم ازدواج یک امر خطیر است,زیرا شاهد بودم که پدر و مادرم به متارکه دردناکی تن دادند,با این حال امیدوار بودم که بهتر از آنها ظاهر شوم.برایم شگفت انگیز بود که شوهرم, جان, بتواند مرا تا آن حد دوست داشته باشد. ومعتقد بودم می توانیم ازدواج موفقی داشته باشیم , زیرا نکات وجنبه های مثبت در زندگی ما فراوان بود.
در شروع ازدواج سعادتمند داشتیم . سپس کم کم اشکالات همسرم را بیشتر دیدم و در مقام اصلاح کردن او برآمدم . به نظر می رسید این گونه می توانم او را اصلاح کنم .به نظرم می رسید اگر او در زمینه کار بلند پروازی بیشتری داشته باشد ، در منزل رفتار عاشقانه تری را به نمایش بگذارد و به کارهای شخصی اش بیشتر برسد ، همه چیز روبه راه می شود .
در این موارد با او بسیار صحبت می کردم . جواب مساعدی نمی داد .تعجبی هم نداشت . در واقع من سعی می کردم جان را کنترل کنم . هرچه بیشتر فشار می آوردم ، بیشتر مقاومت می کرد و هر دو از این حیث ناراحت می شدیم .در حالی که قصد و منظور بدی نداشتم ……