- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 173267 - 106/4
- وزن: 0.30kg
روانشناسی و اخلاق
نویسنده: ژ. آ. هدفیلد
مترجم: علی پریور
ناشر: علمی و فرهنگی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 380
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1374 - دوره چاپ : 3
کیفیت : نو ؛ لبه جلد کتاب تاخوردگی دارد
مروری بر کتاب
روان شناسی اخلاق به عنوان یک رشته، اساساً با مسائل روان شناختی ای سر و کار دارد که در باب ارزشگذاری اخلاقی افعال، مطرح میشوند. روان شناسی اخلاق با پیش فرضهای روان شناختی اخلاق معتبر، سر و کار دارد؛ یعنی، با مفروضاتی سر و کار دارد که برای ما ضروری به نظر میرسد تا این که مقتضیات اخلاقی الزامآور و عینی تحقق پیدا کند؛ مثلاً، اگر ما فاقد ارادۀ آزاد باشیم یا همگی ناتوان از فداکاری(unselfishness) باشیم، آن گاه روشن نیست که در حقیقت، اخلاق چگونه میتواند با موجودات انسانی در ارتباط باشد.
روانشناسی اخلاق همچنین با ملازمات روان شناختیِ(psychological accompaniments) عمل واقعی درست یا نادرست ، سر و کار دارد؛ از باب نمونه، با پرسش هایی دربارۀ ماهیت و امکان ضعف اخلاقی(moral weakness) یا خودفریبی(self-deception)، و پرسش هایی در باب انواع انگیزه هایی که می بایست عاملهای اخلاقی را برانگیزند، سر و کار دارد.
افزون بر آن، در رویکرد به اخلاقِ معروف به اخلاق فضیلت، پرسش هایی در باب عمل درست و خطا با پرسش هایی دربارۀ انگیزه ها، امیال (dispositions)، و توانایی های عامل های اخلاقی پدیدار میشوند، و نقش روان شناسی در این جا اساسی تر از نقشی است که در دیگر صور تئوری اخلاقی، بر عهده دارد.موضوع دیگری که جدیداً روانشناسان اخلاق و اخلاقیون را به خود مشغول نمود ارتباط احساسات اخلاقی(moral emotion) با داوری اخلاقی است.
برخی از فیلسوفان، اعتبار یکی از آن دو تئوری اخلاقی را با تکیه بر این مسأله که آیا بعضاً مردم تمایلی به احساس گناه ناشی از نقض دستورات دارند، مورد توجه قرار داده اند. اما سایر فیلسوفان بر این اعتقادند که در برخی شرایط، گناه اجتنابناپذیر است، جز این که آن واقعیت هیچ نشانه ای از تخلف به جای نمی گذارد.
البته، گاهی از این مسأله بحث می شود که آیا گناه برای فعلی درست یا موجه انجام می شود، با این مسأله تفاوت دارد که آیا آن فعل، به واقع خطا است یا خیر. (مثلاً، آیا درست است که از آسیب دیدن شخصی در جریان تصادف ترافیکی ای که در آن، کس دیگری کاملاً مقصر بوده است، احساس گناه کنیم) اما سایر فیلسوفان در پی برقراری ارتباط بین احساسات اخلاقی و اخلاق هستند. آنها معتقدند که محو نشدن ظاهری احساس عصبانبت و دلخوری ما تا حدودی، یک اصل برای داوری انسانی در باب عدالت و عدم عدالت، ستودنی بودن و نکوهیدنی بودن، فراهم می آورد.افزون بر آن، روانشناسان اخلاق، خود را با صور گوناگونی از ناکامی اخلاقیِ وضعیتی، درگیر می کنند؛ مانند خود فریبی و ضعف اراده. فراوانی وجود این پدیدارها غالباً به خاطر ویژگی تناقض آمیز آن ها، سؤال برانگیز است.
اگر کسی دارای دلیل مشخصی باشد تا خود را در مورد موضوع مشکلی بفریبد ( مثلاً در باب فقر و تنگدستی) آن شخص به هیچ وجه نمی تواند موفق شود مگر این که بدانیم او در مورد چه چیزی خودش را می فریبد ـ در چه موردی و به چه نحوی او فریفته شد؟ به همین منوال، اگر ضعف اخلاقی یا به طور کلی تر، ضعف اراده عبارت است از این که خشم یا عصبانیت یک شخص، مجوز عمل کردن برخلاف داوری بهتر شخص دیگری است، آیا این طبیعی نیست که فهم خودمان را از آنچه اتفاق می افتد صورتبندی کنیم؛ برای این که فرض کنیم دلایل خشم یا عصبانیت، احساس شخص را نسبت به آنچه واقعاً برای او بهترین است تحت تأثیر قرار می دهد ـ در چه مورد، به چه نحوی کسی واقعاً برخلاف داوری بهتر (اگرچه موقتی) شخصی عمل می کند؟بنابراین هم ضعف اراده و هم خودفریبی، ذاتاً مشکل دار و پیچیده هستند و روان شناسی اخلاق یا به دنبال نحوه های معنا داشتن این پدیدارهای اخلاقی است یا در پی نشان دادن این که آن ها بی شک غیرمنسجم و نهایتاً محالند.
هر دو راه حل با بازنگری مجدد اخلاقیِ افعال (و امیال) مرتبطند. اگر خودفریبی ممکن است، چه اندازه نکوهش به هنگام منجر شدن خودفریبی به نتایج بد، به آن ضمیمه میشود؟ آیا خودفریبی به مثابه عمل قصدی و عمدی به حساب می آید یا بیشتر شبیه به بی توجهی یا سهل انگاری است؟ اما اگر خودفریبی ممکن نیست، آن گاه با تظاهر به چیزی بیشتر شبیه تخلف عمدی است، و شاید حتی نکوهیدنی تر از آنچه از آغاز نمایان میشود، باشد. آن گاه نیز اگر ضعف اراده ممکن نیست، در موارد بسیاری که ما کم و بیش مایلیم برای ضعف، دلیل بیاوریم چه بسا در آن مواردی در حقیقت عامل به نحو روانشناختی مجبور به عمل خطاست ـ وگرنه شاید به نحو گذرا از فرق موجود بین درست و نادرست بی خبر است.
نتایجی از این دست مقید به تأثیر گذاردن بر خصلت (سرشت) و/یا شدت سرزنش یا مجازاتی است که مستقیماً متوجه کسانی است که از ابتدا ظاهراً با ضعف و بیحالی، عمل (خطا) میکردند.سایر مسائل مربوط به روانشناسی اخلاق به سبک تئوری اخلاقیِ مشهور به اخلاق فضیلت مطرح می شوند. اخلاق فضیلت، مسائل روانشناسی اخلاق را برای فهم عمل درست و نادرست، اساسی تلقی می کند. از این رو، به جای این که اخلاق مبتنی بر قواعد اخلاقی یا بازتولید نتایج خوب باشد، اخلاق فضیلت ارسطویی منکر امکان قواعد کلی اخلاقی است و فرد فضیلت مند را به عنوان کسی که درک شهودی از درست یا درستکار(noble) در موقعیت های متعدد دارد و بنابراین، نسبتاً به راحتی عمل می کند، تلقی می کند. تا این جا، سنت ارسطویی در اخلاق فضیلت تا حدودی به طور غیر مستقیم به ایدۀ درستی اخلاقی نزدیک می شود (البته) با تمرکز کردن بر منش(شخصیت)، عادات و توانایی ها فرد فضیلت مندی که در اندیشه و عمل در پی درستی است.افزون بر این، سنت افراطی تری از اخلاق فضیلت وجود دارد که در آن ارزشگذاری اخلاقی اعمال و قواعد اخلاقی مستقیماً ناشی از اوصاف انگیزه خوب و بد است و این که چگونه این ها در اعمال کسی بیان شده یا فهمیده شده است.
شاید مشهورترین نمونۀ تاریخی چنین رویکردی را بتوان در جمهور افلاطون(کتاب چهارم) یافت، در آن جا گفته شد که اعمالی خوب هستند که سلامتی و هماهنگی نفس(روح) را بسط دهند.اریک فروم معتقد است که یک عقیده تنها زمانی بر شالوده محکمی استوار است که در شخصیت فرد راسخ شده باشد و این عقیده می تواند اعتقاد به هر چیزی باشد به نحوی که آنچه مربوط به اخلاق،دین و فرهنگ است داخل آن می شود.همچنین ایشان بیان می دارند که روان پریشی و روان نژندی در تجزیه و تحلیل نهایی خود علامت نقض اخلاقی است هرچند سازگاری به هیچ وجه دستاورد اخلاق نمی باشد و در یشتر موارد بیماری روان نژندی نشانه ویژه تعارض اخلاقی بوده و موفقیت در معالجه آن موکول به درک و حل مشکل اخلاقی شخص است.بیشتر مردم روی آینده سرمایه گذاری می کنند و از زندگی امروز خود لذت نمی برند ،پیوسته منتظرند که در آینده اتفاقی بیفتد . وقتی ازدواج کنند خوشبخت خواهند شد ، وقتی شغل بهتری بدست آورند به خوسبختی خواهند رسید ، وقتی پول خرید خانه را پرداختند ، وقتی بچه هایشان را راهی دانشگاه کردند ، وقتی کاری را به اتمام رساندند و پیروز شدند آنوقت است که به خوشبختی خواهند رسید .
این افراد بدون استثنا مایوس می شوند.خوشبختی یک عادت ذهنی است ، یک برداشت ذهنی است . اگر آنرا یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم ، هرگز تجربه اش نخواهیم کرد . نمی تواند به حل مسئله ای موکول شود . با حل هر مسئله ، مسئله دیگری بروز می کند ، زندگی مجموعه ای از مسئله هاست . اگر قرار است که خوشبخت شوید ، باید امروز خوشبخت باشید .