- موجودی: موجود
- مدل: 193282 - 121/3
- وزن: 0.80kg
رنج و سرمستی
نویسنده: ایروینگ استون
مترجم: پرویز داریوش
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 570
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1343 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : صفحات درحد نو _ نو ؛ لبه عطف کتاب سائیدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
داستان زندگی میکل آنژ
میکلانجلو دیلودوویکو بوناروتی سیمونی نقاش و پیکر تراش مشهور ایتالیایی ست . میکل آنژ دوران کودکی خود را در فلورانس گذارند و در آنجا با وجود مخالفت پدر به هنر آموزی پرداخت . ابتدا در کارگاه نقاشی یکی از اساتید آن روزهای فلورانس ( دومنیکو ژیرلاندیو ) به یادگیری نقاشی پرداخت با اینکه سودای پیکر تراشی در سرش شعله می کشید . میکل آنژ بر خلاف میل خود و زیر نظر استاد به نقاشی روی دیوار رو آورد تا اینکه شانس به او روی خوش نشان داد و در باغ یکی از بزرگان شهر آموزش پیکر تراشی به دستور لورنزو مدیچی بر قرار شد .میکل آنژ این فرصت را از دست نداد و بلافاصله به شاگردی در این باغ پرداخت .
استعداد او به سرعت شناسایی شد و میکل آنژ وارد محفلی از دوستان مدیچی شد که پیرو علم و دانش و فرق از تعصبات دینی بودند و به هنر و فلسفه یونانی عشق میورزیدند . اقبال میکل آنژ رو به انتها بود زیرا لورنزو مدیچی بزرگترین حامی او از دنیا رفت و متعاقب مرگ مدیچی بی نظمی بزرگی فلورانس را فراگرفت به طوری که جان بسیاری از هنرمندان و مشخصا دوستان مدیچی مورد تهدید قرار گرفت .میکل آنژ فلورانس را به مقصد بولونیا ترک کرد .
در بولونیا مورد مهر باقی مانده دوستان مدیچی قرار گرفت و توانست قرار داد ساخت ۲ مجسمه مذهبی را منعقد کند . میکل آنژ با ساخت این مجسمه ها دوباره نام خود را با سر زبانها انداخت به طوری که شورای شهر فلورانس از او دعوت تا پرده ای مقابل هنرمند بزرگ آن دوران یعنی داوینچی ترسیم کند ......ایروینگ استون برای نوشتن این زندگینامه چندین سال را در ایتالیا به مطالعه آثار میکل آنژ پرداخت و نتیجه آن را در کتاب خود منتشر کرد . کتاب روایت خود را از کودکی میکل آنژ آغاز میکند و همراه با رنج میکل آنژ برای پیکر تراش شدن و سرمستی او از پیکر تراش شدن داستانی زیبا از لحظات مهم میکل آنژ ارائه میدهد .موفقیت کتاب نه بخاطر مستندات آن بلکه به خاطر خیالات استون در هنگام نوشتن زندگینامه است که آن را از یک گزارش معمولی زندگی به رمانی زیبا و مهیج تبدیل کرده .
به طوری که خواننده همدل با میکل آنژ در روح مشتاق او شریک میشود . پدر میکل آنژ همواره با هنرمند شدن میکل آنژ مخالف بوده و هنرورزی را شغل بی درآمدی میدانسته که برای خاندان اصیل او نقطه ننگی به حساب میاید .میکل آنژ اما به این اعتقادات پدر بی محلی میکند و ساعت ها وقت خود را درمعدن سنگی در فلورانس به تراشیدن سنگ سپری میکند . او نقاشی را به خاطر بی بعد بودن دوست ندارد و همواره فکرش در گرو مرمر ، سنگ و مجسمه های عظیم خدایان است . استادان او با اینکه به استعداد او واقف هستند اما از کله شقی او میرنجند .
میکل آنژ همیشه درگیر نزاع هایی با خانواده خود ، سفارش کننده ها و مقامات مذهبی است . او همانند داوینچی جسد انسانها را برای دست یابی به تصویری برتر از انسان کالبد شکافی میکند .در اوج دوران تعصب مذهبی به نقاشی از مدل برهنه میپردازد و حتی تصویری برهنه بر سقف کلیسای سن سیستین پیاده میکند . در دورانی که هنرمندانی همچون داوینچی پیکر تراشی را خوار میشمارند این هنر تعالی می بخشد ....