- موجودی: موجود
- مدل: 196100 - 107/4
- وزن: 0.30kg
رمولوس کبیر
نویسنده: فریدریش دورنمات
مترجم: حمید سمندریان
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 144
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
نمایشنامه کمدی شبه تاریخی
در نمایشنامه موجود نیز « رمولوس» ـ پادشاه عمیقاً عدل پرورـ به قصد پایان دادن به ظلم و قصاص ظالمان گذشته، تعمداً به بی لیاقتی تظاهر می کند، لباس دیوانگاه و دلقکان بر تن می کند، تا بتواند با ذهنیتی آگاه و بشر دوستانه برکننده ظلم و متولی عدل در جهان باشد، اما غافل از این است که «فرشته عدلی» که یک عمر در پی یافتن او بود، در پایان به شیطان می رسد...
رمولوس: بعد از غذای لذیذ امشب، این حمام به من دو برابر لذت بخشید. امروز روز شاعرانه ای بود و من این طور روزهارو دوست ندارم. و بعد هم هیچ چیز جز یک حمام حالمو جا نمی آره. من یک آدم غیر تراژیک هستم آشیلس.
آشیلس: اعلیحضرت میل دارند لباس رسمی امپراطوری تنشون کنند یا لباس خواب؟
رمولوس: لباس خواب. امروز دیگه حکومت نمی کنم.
آشیلس: اعلیحضرت باید زیر اعلامیه ای رو که برای سکنه رم صادر شده است امضا بفرمایند.
رمولوس: باشه فردا. آشیلس مایل است در پوشیدن لباس خواب به او کمک کند. امپراطور جا می خورد. رمولوس: لباس خواب امپراطوری رو بیار، آشیلس. این دیگه برای من خیلی کهنه است.
آشیلس: لباس خواب امپراطوری رو علیاحضرت ملکه جزو اثاثیه خودشون بستند. مال پدرشون بود.
رمولوس: آهان! پس کمکم کن همین لباس شندرپندری رو تنم کنم. با احتیاط و دقت لباس خواب را می پوشد و تاج پیروزی را از سر خود برمی دارد.
رمولوس: تاج پیروزی هنوز روی سرمه. فراموش کرده بودم موقع حمام ورش دارم. بالای تختخواب آویزونش کن پیراموس. تاج پیروزی را به پیراموس می دهد و او آن را بالای تختخواب آویزان می کند.
رمولوس: چندتا برگ دیگه بهش هست؟
پیراموس: دوتا. امپراطور آهی می کشد و به طرف پنجره می رود....