- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 171165 - 112/1
- وزن: 0.60kg
رعنا
نویسنده: نفیسه نظری
ناشر: علی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 455
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 2
کیفیت : درحد نو _ نو ؛ لبه جلد کتاب رد تا خوردگی دارد
مروری بر کتاب
شهاب متوجه میشود که خواهرش شیدا تلفنی با جوانی قرار ملاقات میگذارد ،واو را تعقیب میکند وقتی شیدا به همراه جوان به خانه ای وارد میشوند ، صدای جیغ و تیراندازی شهاب را به خانه می کشاند و ...
...بعد از این حادثه شیدا حافظه اش را از دست می دهد برای بهبود او پدر ویلایی در جاجرود میخرد در اولین شب اقامتشان در آنجا شیدا دفترچه خاطرات دختری به نام رعنا را پیدا میکند که سرگذشت جالبی دارد و باعث می شود خاطرات فراموش شده شیدا کم کم به یاد آورده شود ولی....
تو دروغگوی بزرگی هستی... یک دروغگوی بزرگ! من دیگر قادر به تحمل تو نیستم دانیال همه چیز بین من و تو تمام شده... می فهمی؟ حمید راست می گفت... تو دروغگو هستی. در حالیکه تقریباً همۀ کسانی که در پارک در حال رفت و آمد بودند به آنها خیره شده بودند، شیدا با قدم های محکم و بلند از پله ها بالا و به سوی پراید آلبالویی رنگش رفت.
به نزدیکی اتومبیل که رسید یک بار دیگر بازگشت و به چشمان دانیال خیره شد و گفت: -دانیال از تو متنفرم! متنفر... تازه متوجّه نگاه های اطراف خود شد. با عصبانیت در اتومبیل را گشود و برروی صندلی نشست. به تنها چیزی که فکر می کرد رفتن به نقطه ای بود تا از دانیال دور باشد.
اتومبیل را روشن کرد، پایش را روی پدال گاز فشرد و دیوانه وار از آنجا دور شد. چشمان میشی رنگش همچون چشمه ای بود که جوشش آنها هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد. مدتی بی هدف در خیابان ها چرخید، سرانجام سر یکی از چهارراه ها پشت چراغ قرمز مجبور به توقف شد. متوجه زنگ تلفن همراهش شد.
با اینکه حوصلۀ پاسخگویی به آن را نداشت ولی دگمه را فشرد و گوشی را بر روی گوشش نهاد. - شیدا خانم چرا اینقدر عصبانی هستی؟... مگر چه شده است؟...