- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 149652 - 53/6
- وزن: 1.80kg
رباب نامه
نویسنده: سلطان ولد
به کوشش : علی سلطانی گرد فرامرزی
ناشر: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل (دانشگاه تهران)
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 606
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
بهاءالدین محمد (یا احمد) مشهور به سلطان ولد، فرزند بزرگ مولانا جلال الدین محمد بلخی عارف بزرگوار و سراینده مثنوی معنوی است . سلطان ولد بین سال های 620 تا 623 (و به تصریح جامی در نفحات الانس در سال 623) هجری قمری دیده به جهان گشود و در سال 712 هجری قمری چشم از جهان فرو بست. استاد همایی درباره نسب و کمیت و کیفیت زندگانی و حدود دانش و آثار وی تحقیقی عالمانه کرده اند و حاصل پژوهش خود را مشروحاً در مقدمه مثنوی ولد نامه در اختیار پژوهندگان ادب و عرفان ایران قرار داده اند.
مثنوی رباب نامه بر وزن مثنوی پدرش، مولوی و به تقلید از همان کتاب. همین مثنوی است که در کتاب حاضر تصحیح انتقادی و چاپ شده و در اختیار خوانندگان و محققان گرامی قرار گرفته است. صحّت این نظریّه را از مقایسه ولدنامه و رباب نامه می توان دریافت زیرا که رباب نامه از لحاظ جوهر شعری و نوع بیان بی گمان از ولد نامه پخته تر و عارفانه تر و از جهت ادبی فصیح تر است امّا با این همه، در مقام مقایسه با مثنوی مولانا البته شکوه خویش را تا حدودی از دست می دهد.
این امر به عقیده من بدین سبب است که هر گاه از سلطان ولد و اشعارش سخنی به میان می آید، بی درنگ ذهن آدمی او را با پدرش مولانا – که اقیانوسی از معارف و آگاهی هاست – مقایسه می کند و نتیجه نیز کاملاً آشکار است. سلطان ولد در اواخر رباب نامه بی پرده اعتراف کرده است که سخنانش در رباب نامه دقیقاً همان مطالبی است که از پدر خود درک کرده است:
زنده ایم و تازه از اخبار او
جان و دل را قبله شد گفتار او
هست جان را اندرو بی خد نعم
گفت و تقریرش بود خوان ارم
امّا در جایی دیگر سخنان خویش را جمله از الهام حق می شمارد که این البتّه گفتار پیشین او را نقض نمی کند چرا که تا الهام حق نباشد نمی توان از سطح سخنان عرفانی به کنه و ژرفای آنها پی برد و اصولاً به عقیده صوفیان هر چه از حلقوم عبدالله بیرون آید، در حقیقت جز آوازهایی از شه نخواهد بود:
جمله را الهام حق دان سر بسر
اندرین جا هر چه گفتم، ای پسر
جنبش عاشق ز عشق آمد یقین
بی من آمد از من آن، نیکو ببین
در حقیقت جمله را بین از احد
قایل اینجا عشق باشد نی ولد
دُرّ تَحقیق و سَرایر سفته شد
از شریعت وز طریقت گفته شد
لیک کو اندر جهان یک معنوی
بی حد و بسیار در این مثنوی
گر چه پنهاست، او بیند مبین
تا ببیند جمله در من اندرین