- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 172788 - 91/6
- وزن: 0.20kg
راننده تاکسی
نویسنده: امی توبین
مترجم : محمد شهبا
ناشر: هرمس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 112
اندازه کتاب: پالتوئی - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
در واقع نکته اصلی وسترن به هیچ وجه خشونت نیست بلکه تصویر خاصی از انسان و سبک ویژهای است که به بهترین شکل در خشونت ظهور مییابد. اگر به کودکی که با اسلحه پلاستیکی بازی میکند نگاه کنیم متوجه میشویم آنچه برای او جالب است نه میل به آسیب رساندن به دیگران بلکه فهمیدن این نکته است که آدم وقتی میکشد یا کشته میشود چه شکلی پیدا میکند. قهرمان کسی است که قهرمان به نظر برسد.
رابرت وارشو، وسترنر
راننده تاکسی ؛ فیلم مهیج روانشناسانه نئو نوآر آمریکایی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و نویسندگی پل شریدر و محصول سال ۱۹۷۶ است. فیلمبرداری آن در شهر نیویورک، کمی بعد از پایان جنگ ویتنام انجام شدهاست. رابرت دنیرو، جودی فاستر، آلبرت بروکس، سیبل شفرد، هاروی کایتل، لئونارد هریس و پیتر بویل ستارگان این فیلم هستند.
تراویس بیکل ، شخصیت اصلی این فیلم جوان ۲۶ ساله تنها و افسرده و عضو سابق نیروی دریایی ایالت متحده است که به تنهایی در نیویورک زندگی میکند. وی از بیخوابی مزمن رنج میبرد، برای فرار از بیخوابی شغل تاکسیرانی در شب را انتخاب میکند و بیشتر با جنایتها در سطح شهر نیویورک آشنا میگردد.
در این میانه تراویس شیفته بتسی ، که یکی از داوطلبان حاضر در دفتر انتخاباتی سناتور چالز پَلِنتاین، که نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، میشود. پس از تماشا کردن تعاملات بتسی با همکارش تام از پنجره، تراویس به بهانه داوطلب شدن وارد میشود تا با بتسی گفتگو کند و او را به قهوه دعوت کند. با وجود اینکه بتسی در ابتدا از روی کنجکاوی به شخصیت تراویس علاقهمند میشود، به علت عدم رفتار مناسب از سوی تراویس، او را رد میکند....
پس از ناامید شدن از بتسی، روند فروپاشی روانی که در تراویس آغاز شده بود، سرعت میگیرد. بدین ترتیب تراویس بنا را بر این میگیرد که با خشونت جلوی فساد را بگیرد و جامعهای را که برای دفاع از آن در جنگ ویتنام شرکت کردهاست را، دوباره نجات دهد. در همین راستا، او تمرینات بدنی را آغاز میکند و تعدادی اسلحه از یک دلال اسلحههای غیرمجاز میخرد.
یکی از معروفترین صحنههای فیلم موقعی رخ میدهد که تراویس در مقابل آیینه به تمرین با اسلحههای خود مشغول است و به طرز تهدیدآمیزی به خود در آینه میگوید «داری با من حرف میزنی؟ تو داری با من حرف میزنی؟! … حالا ما با هم حرف میزنیم!» و اسلحه مخفی خویش را از توی آستین بیرون میکشد.