- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 201801 - 108/8
- وزن: 0.80kg
پارسیان و من
نویسنده: آرمان آرین
ناشر: موج
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 752
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 10 _ 9
کیفیت : نو ؛ نوشته تقدیمی دارد
مروری بر کتاب
سه گانه ی پارسیان و من که در هر جلد خویش،بخشی از گذشته ی ارجمند این سرزمین را بصورت رمان به عرصه ی معاصر فرا خوانده اینک در یک مجلد فراهم شده است. در این کتاب،اسطوره ها با محوریت زمانه ی ضحاک ماردوش،حماسه ها با محوریت رستم دستان و بخشی مهم از تاریخ ایران باستان در دوران کوروش بزرگ به صورت رمان امروزین در آمده اند: البته با ذکر این نکته که این سه گانه ای تاریخی-تحلیلی است و نه از گونه ی رمان تاریخی صرف با زندگی نامه ای پارسیان و من دعوتی است دوباره برای یافتن خویش از دل و ژرفای تاریخ و اسطوره... همچون بشارتی برای باور خویش بدور از لفاظی و تعصب... راهی برای انصاف و تعمل و مسیری برای پیشرفت راستین و همبستگی پر دوام.
روزهای روشن و آفتابی را به یاد می آورم که پشت فرمان اتومبیل پدر ، روی زانوان استوار و مردانه اش سوار می شدم و دست هایم را روی دستان بزرگ او می گذاشتم و توی جاده ی باریک ، رو به دریا حرکت می کردیم.
پدرم چشمان روشن و عمیقی داشت که وقتی با نگاه گرم و مهربانی در زلال چشمانش موج می زد ، درخششی که وقتی با نگاه مادرم برخورد ، تازه می شد. مادر را خوب به خاطر دارم. وقتی که به دریا می رسیدیم ، من در ساحل با شن ها بازی می کردم و او با پدرم هیزم های جمع کرده را آتش می زدند و غذا را گرم می کردند.
این ها همه ، مال ده سال پیش است ، یعنی زمانی که من دوازده ساله بودم و ...
«خدایا ، آنجا یک تالار بزرگ عظیم و سیاه بود! ... تالاری با پنجره های پوشانده شده با پرده های ضخیم ... تالاری با سیزده سرباز آماده در گوشه گوشه اش و مشعل هایی اندک ، با نوری لرزان بر تمام سیاهی ... آنجا هیچ صدایی نبود ، جز آنچه از گام های ما بر کف سیاه و صیقلی تالار برمی خاست ، مردی در انتهای تالار بر تختی سنگی نشسته بود. مرد ، تنها بود.
هیچ کس او را باد نمی زد ، هیچ وزیری در سمت راست یا چپ او نبود و هیچ زنی را در کنارخود نداشت ... او تنهای تنها رو به ما نشسته بود. او آژی دهاک بود!»
در ابتدای قصه ی "راز کوه پرنده" با پسری یتیم رو به رو می شویم که خدمتکار یک جادوگر شده و با رفتن به کوه و ورود به غار به اجبار جادوگر، سفر او در زمان آغاز می شود. این نوجوان که نامش سیاوش است، بعد از عبور از تونل زمان، به دنیایی از حماسه ورود می کند که در آن با رستم و سیمرغ و باقی اساطیر ایرانی همراه می گردد. در این مسیر او و خوانندگان همراه او، می آموزند که خشونت، شهوت و جاه طلبی چه عواقبی دارد و در انتهای مسیر خودبینی و خودخواهی و غفلت، تنها دیو پلید نابودی در انتظار نشسته است.
اما این پسر جوان که در کنار قهرمان بزرگی همچون رستم قرار گرفته، چه در او می بیند؟ مردی که یک تنه بار همه چیز را به دوش می کشد و علاوه بر امنیت سراسر مملکت، امنیت پادشاه خوش گذران و عیاش نیز بر عهده ی اوست. در "راز کوه پرنده" به قلم "آرمان آرین"، قصه ها و حقیقت ها آشکار می شود و نبردهای مختلفی در می گیرد. شادی ها به غم آغشته می شوند و غم ها رنگ غرور و مقاومت می گیرند. قهرمانان داستان در سرزمین باد و آفتاب سفر می کنند و قدم در راهی می گذارند که خواننده را پای قصه شان میخکوب خواهد کرد.
داستان پر ماجرای زندگی ام را درست از جایی آغاز می کنم که با پیرمرد نابینا همسفر شدم. زیرا تا پیش از آن چیز زیادی در زندگ ام وجود نداشت. پسر بچه ی یتیم و آواره ای بودم با سیزده سال سن و یک نام که «سیاوش» بود. از زمانی که نوزادی بیش نبودم یک تعمیر کار اتومبیل و همسرش که تعمیرگاهی بیابانی- جاده ای داشتند بزرگم کردند و من درست از وقتی که روی پا ایستادم پادویی آن ها را کردم. از تمیز کاری روغن کاری ریخته و دستمال کشیدن ماشینهای مردم، بگیر و بیا تا کارهای آشپزخانه و منزل... اما میان من و آن ها هیچ دلبستگی وجود نداشت.
تا اینکه...
زمانی که به دنیا می آیی از تو نمی پرسند که می خواهی یا نه! زمانی که به دنیا می آیی نمی توانی پدر و مادرت یا کشوری را که در آن خواهی بود انتخاب کنی! زمانی که می آیی نمی توانی بدانی آن ها ثروتمند هستند یا فقیر و یا آن قدر زنده خواهند ماند تا تو آن ها را ببینی یا نه؟!
نام من بردیاست و پانزده سال دارم . من در یک کاخ ، متولد و بزرگ شدم ، در میان فوج خدمتکاران و پادوها و در میان معلم های رقص و ورزش و تغذیه.
فهرست
جلد اول : کاخ اژدها
جلد دوم : راز کوه پرنده
جلد سوم : رستاخیز فرا می رسد