دیک فقیر و گربه اش

دیک فقیر و گربه اش

نویسنده: جیمز بالدوین
مترجم: ملک کامبیز زهره ای
ناشر: گوتنبرگ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 16
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: دهه شصت - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : در حد نو

مروری بر کتاب

قسمت اول شهر لندن
در زمانهای بسیار قدیم پسری زندگی می کرد به نام ریچار رابینسون که همه او را بنام دیک می شناختند. او در زمان بچگی پدر و مادر خود را از دست داد و افرادی که سرپرستی او را بعهده داشتند مردمان فقیر و بیچاره ای بودند. بارها شده بود که دیک نه صبحانه و نه شام می خورد و اغلب آرزوی یک تکه نان و قطره ای شیر را می داشت.

در شهری که دیک زندگی می کرد مردم دوست داشتند که راجع به لندن و شهرهای بزرگ صحبت کنند چون هیچکدام از آنها تابحال به شهر دیگری نرفته بودند آنها می گفتند که مردم شهر لندن همه آقا و شاهزاده هستند و پیاده روهای آنجا با طلا فرش شده و هیچکس نیست که در آنجا بیکار باشد. همه ثرتمند و پولدارند ، دیک که همچنان به حرفهای مردم گوش میداد آرزوی رفتن به لندن را در سر می پرورانید.