- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 139789 - 55/4
- وزن: 2.00kg
دیوان کامل ادیب الممالک فراهانی
نویسنده: ادیب الممالک فراهانی
به کوشش : وحید دستگردی
ناشر: فروغی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 800
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1345 - دوره چاپ : 2
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور
محمدصادق ادیبالممالک فراهانی، فرزند حسین ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه که در روز ۱۴ محرم سال ۱۲۷۷ (مطابق با ۱۱ مرداد ماه سال ۱۲۳۹ خورشیدی) در روستای گازران (جعفریه فعلی) اراک(گازران هم اکنون جزء تقسیمات استان قم می باشد) بهدنیا آمد.او در پانزده سالگی و پس از مرگ پدرش به تهران آمد و به پایمردی حسنعلیخان امیر نظام گروسی، به دستگاه طهماسب میرزا مؤید الدله راه یافت....
ادیب الممالک فراهانی در زمره چیره دست ترین سخن سرایان سده های اخیر تاریخ ادبی ایران است. او نه فقط شاعر که مردی درس خوانده و به تمام معنا فاضل و ادیب بود که اوضاع به هم ریخته و پرآشوب اواخر عهد قاجار پای او را به حق، به معرکه سیاست و مبارزات میهنی باز کرد. او در دورانی زندگی می کرد که تاریخ ایران زمین نابسامان ترین سال های خود را در سده های متاخر، می گذارند.
ادیب از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ ه. ق. همراه امیر نظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه به سر میبرد. درسالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ ه. ق در تهران به سر میبرد بردو در دارالترجمه دولتی مشغول به کار بود. در سال ۱۳۱۴ ق بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامیکه مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۳۱۶ ق افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهده دار گشت و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت. در سال ۱۳۱۸ ه. ق راهی خراسان شد و انتشار روزنامهٔ ادب را تا سال ۱۳۲۰ در آنجا پی گرفت. در سال ۱۳۲۱ه. ق به تهران آمد و سردبیری روزنامهٔ ایران سلطانی را تا سال ۱۳۲۳ عهده دار شد. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به ترکی منتشر میشد، بر عهده گرفت.
در سال ۱۳۲۴ه. ق بار دیگر به تهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. او در سال ۱۳۲۵ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر ساخت. در دوران استبداد محمد علیشاه ادیب به صف مشروطهخواهان پیوست، و در سال ۱۳۲۷ه. ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. در سال ۱۳۲۹ه. ق وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان عمر به ریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد. ادیبالممالک فراهانی در روز ۲ اسفند ۱۲۹۵ خورشیدی (۲۸ ربیعالثانی سال ۱۳۳۵ه. ق) در شهر یزد سکته کرد و در همین سال پس از بازگشت به تهران درگذشت. آرامگاه او در شهر ری است.
یکی از معروفترین اشعار او شعری است که در مدح و تهنیت ولادت محمد(ص) سرودهاست. این شعر مسمط میباشد و در زمان مظفر الدین شاه سروده شدهاست:
برخیز شتربانا بربند کجاوه کز چرخ عیان گشت همی رایت کاوه
در شاخ شجر برخاست آوای چکاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه
بگذر به شتاب اندر از رود سماوه در دیده من بنگر دریاچه ساوه
وز سینهام آتشکده پارس نمودار
از رود سماوه ز ره نجد و یمامه بشتاب و گذر کن به سوی ارض تهامه
بردار پس آنگه گهرافشان سرخامه این واقعه را زود نما نقش به نامه
در ملک عجم بفرست با پر حمامه تا جمله ز سر گیرند دستار و عمامه
جوشند چو بلبل به چمن کبک به کهسار
بنویس یکی نامه به شاپور ذوالاکتاف کز این عربان دست مبر نایژه مشکاف
هشدار که سلطان عرب داور انصاف گسترده به پهنای زمین دامن الطاف
بگرفته همه دهر زقاف اندر تا قاف اینک بدرد خشمش پشت و جگر و ناف
آن را که درد نامهاش از عجب و ز پندار
با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید کاری که تو میخواهی از فیل نیاید
رو تا به سرت جیش ابابیل نیاید بر فرق تو و قوم تو سجیل نیاید
تا دشمن تو مهبط جبریل نیاید تا کید تو در مورد تضلیل نیاید
تا صاحب خانه نرساند به تو آزار
زنهار بترس از غضب صاحب خانه بسپار به زودی شتر سبط کنانه
برگرد از این راه و مجو عذر و بهانه بنویس به نجّاشی اوضاع شبانه
آگاه کنش از بد اطوار زمانه وز طیر ابابیل یکی بر به نشانه
کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار
بوقحف چرا چوب زند بر سر اشتر کاشتر به سجود آمده با ناز و تبختر
افواج ملَک را نگر ای خواجه بهادر کز بال همی لعل فشانند و ز لب دُر
وز عدتشان سطح زمین یکسره شد پر چیزی که عیان است چه حاجت به تفکر
آن را که خبر نیست فگار است ز افکار
زی کشور قسطنطین یک راه بپویید وز طاق ایاصوفیه آثار بجویید
با پطرک و مطران و به قسیس بگویید کزنامه انگلیون اوراق بشویید
مانند گیا بر سر هر خاک مرویید وز باغ نبوت گل توحید ببویید
چونان که ببویید مسیحا به سر دار