- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167135 - 201/5
- وزن: 0.90kg
دیوان ناصر خسرو
نویسنده: ناصر خسرو قبادیانی
به کوشش : حسن تقی زاده
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 542
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 7
مروری بر کتاب
ناصر خسرو در ذیقعدهی سال ۳۹۴ هجری در پنجمین سال سلطنت یمین الدوله محمود غزنوی در شهر کوچک قبادیان از توابع بلخ (واقع در تاجیکستان کنونی) در خاندان محتشمی صاحب عنوان و ضیاع و عقار بزاد و به احتمالی در سال ۴۸۱ (در شانزدهمین سال سلطنت ملکشاه سلجوقی) در سن ۸۷ سالگی در دژ یمگان از توابع بدخشان درگذشت.
عمر دراز ناصر در یکی از ادوار پرسانحه و دشوار و بغرنج تاریخ ایران گذشته است. پنج سال پیش از تولد ناصر بود که محمود سبکتکین بر سامانیان غلبه یافت و بدینسان دوران سلسلههای ایرانی از قبیل طاهریان، آل محتاج ، صغاریان، زیاریان، دیلمیان، سامانیان، مأمونیان، فریغونیان، سیمجوریان و غیره که از اوایل قرن سوم در نواحی شرقی و شمالی ایران حکومت داشتند و غالباً خلافت از آنان نگران و رنجیده خاطر بود و در کار تذلیل آنان میکوشید پایان یافت.
غلبهی محمود سبکتکین مورد علاقهی کامل خلافت بغداد بود که از سال ۳۶۵ هجری و استقرار خلافت فاطمیان در قاهر ه سخت گرفتار هراس بود و میکوشید تا آنچنانکه در مکتب سیاست ایران و بیزانس آموخته بود از تناقضات قومی و نژادی اقوام مغلوب برای حفظ خود استفاده کند. همانطور که ایرانیان در میان عرب از اختلاف اشرافیت عرب (بنیهاشم، بنیامیه، آل عباس و آل علی و فاطمه) استفاده میکردند، خلافت عباسی نیز بر ضد ایرانیان تکیهی بر ترکان را صواب دید و ترکان نیز در اثر قدرتی که به هم زده بودند در واقع این تکیه کردن را ، بر خلافت ، تحمیل کردند.
سلطان محمود متعصب حنفی که "انگشت گرد جهان کرده بود و قرمطی میجست" و آنکس را که "لوا" و علم از فاطمیان میستد بر دار میفرمود برای خلیفه به مراتب تکیهگاه امینتری بود تا امیران سامانی آزاداندیش و شاهان دیلمی شیعی مسلک...
ناصر خسرو ؛یکی از سیماهای پرتوان که مغناطیسش آشنایان به فرهنگ اقوام ایرانی را به خود میکشد فیلسوف، شاعر، نویسنده و مجاهد سترگ، "حجت زمین خراسان" ، حکیم ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی است. وی یکی از غولان و کلانان اندیشه و سخن است که جمع تابناکی از آنان در دوران رستاخیز و نوزائی قرنهای چهارم تا هفتم هجری در اکناف فلات ایران طلوع کردند. در کارنامهی قطور روشنفکران ایران همچون ناصرخسرو با همهی ویژگیهای زندگی و فعالیت معنویش اندک بل نایاب است.
چنان استواری و شیوائی در بیان و ژرفا و شور در کلام و درایت در احتجاج و استقامت در نبرد و سرسختی در امید در یکجا و در عین حال کمتر کسی را میسر گردیده است. وی یکی از صاحبان آن روان بی تاب و بیآرامی است که ویژهی شاعران، قهرمانان، آغازگران، طلایهداران و همهی کسانی است که زندگی عادی در چارچوب سنن و رسوم و قوانین و موازین را برنمیتابد و گمشدهای دارند و بانگی در درون خود میشنوند و شعلهای در نهادشان فروزان است.
ناصرخسرو نه تنها از جهت شخصیت والای معنوی خود شگرف است بلکه در زندگی دیرندهی خویش راهی پرسانحه و همراه با دگرگونی پیموده است که آن نیز در تاریخ مردان ادب و تفکر میهن ما همانند چندانی ندارد.
ای قبه گردنده بیروزن خضرا
با قامت فرتوتی و با قوت برنا
فرزند توایم ای فلک، ای مادر بدمهر
ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟
فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است
پاکیزه خرد نیست نه این جوهر گویا
تن خانه این گوهر والای شریف است
تو مادر این خانه این گوهر والا
چون کار خود امروز در این خانه بسازم
مفرد بروم، خانه سپارم به تو فردا
زندان تو آمد پسرا این تن و، زندان
زیبا نشود گرچه بپوشیش به دیبا
... دیبای سخن پوش به جان بر، که تو را جان هرگز نشود ای پسر از دیبا زیبا این بند نبینی که خداوند نهادهاست بر ما که نبیندش مگر خاطر بینا؟ در بند مدارا کن و دربند میان را در بند مکن خیره طلب ملکت دارا گر تو به مدارا کنی آهنگ بیابی بهتر بسی از ملکت دارا به مدارا