- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183751 - 110/5
- وزن: 0.40kg
دیوان مهستی گنجوی
نويسنده: مهستی گنجوی
به کوشش: طاهری شهاب , عبدالرحمن فرامرزی
ناشر: ابن سينا
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 102
اندازه كتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1347 - دوره چاپ: 3
کمیاب - کیفیت : درحد نو ~ نو
مروری بر کتاب
«مهستي گنجوي» يكي از بانوشاعران ايراني در سدهي پنجم ه.ق./يازدهم م. متخلص به مهستى. بعضى از تذكره ها وى را به گنجه، برخى به نيشابور و برخى به بدخشان و خجند منتسب كرده اند. نام وى را نيز بعضى از تذكره ها منيژه يا منيجه و برخى ماه خاتون و برخى بى بى مهستى گفته اند. همچنين در مورد تخلص و سال ولادت و محل درگذشت او نيز اختلاف نظرهايى وجود دارد. پدرش مردى فقيه و روحانى بود و در تعليم و تربيت فرزندش كوشش بسيار كرد و او را از چهار سالگى به مكتب خانه فرستاد.
وى نزد استادان گرانمايه اى تعليم ديد و از آنجايى كه هوش و استعداد بى اندازه اى داشت در ده سالگى به آموخته هاى سرشارى از دانش و ادب دست يافت.مهستی گنجوی، شاعر سده ی ۵ و ۶ هجری شاید نخستین زنی باشد که بر خلاف عرف روزگار خود، نه تنها از عشق خود به جنس مخالف آشکارا و پرده درانه سخن گفته است، بلکه روایت است بدون حجاب در جمع مردان ظاهر میشده است...
او چنگ و عود و تار را به زیبایی مینواخت. شهرت او بیشتر به خاطر رباعیاتش است. وی در سرودههایش زنی فتنهگر و زیبا بوده است که عشاق فراوانی داشته، از جمله امیر احمد تاجالدین بن خطیب که فرزند خطیب گنجه بوده و عاقبت او به عقد او درمیآید. ابن خطیب مانند همسرش طبع شعر داشته و رباعیاتی نیز از او باقی ماندهاست.
درگذشت وی را به سال ۵۷۶ یا ۵۷۷ نوشتهاند. مهستی به علت ابتکاری که در انتخاب موضوع ترانههای خود و وصف صاحبان پیشههای گوناگون و سرگرمیهای مختلف مردم روزگار خود به کار برده، پیشرو نوع خاصی از شعر شناخته میشود که بعدها در عصر صفوی رواج بیشتر یافته و شهرآشوب نام گرفتهاست.
گر باد پریر خود نرگس بفراخت
دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت
امروز کشید خنجر سوسن از آب
فردا سپر از آتش کل خواهد ساخت
گفتم که لبم به بوسهای مهمان است
گفتا که بهای بوسهٔ من جان است
عقل آمد و در پهلوی من زد انگشت
یعنی که خموش، بیع … که ارزان است
در خانهٔ تو آن چه مرا شاید نیست
بندی ز دل رمیده بگشاید نیست
گویی همه چیز دارم از مال و منال
آری همه هست آنچه میباید نیست