- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 58143 - 114/6
- وزن: 0.60kg
- UPC: 100
دیوان محمد عوفی
نویسنده: محمد عوفی
ناشر: مطبعه آقامحمد باقر خوانساری
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 202
اندازه کتاب: رقعی جلد چرم - سال انتشار: 1295 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : عالی
مروری بر کتاب
چاپ سنگی
نورالدین محمد عوفی بخاری، تاریخنگار، زندگینامه نویس، مترجم و ادیب خراسانی که در اواخر سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم هجری، میزیست. او به محمدبن محمد عوفی بخاری و سدیدالدین محمد عوفی نیز مشهور و ملقب است به سدیدالدین یا نورالدین.
وی در بخارا تحصیل کرد و سپس به بسیارى از شهرهاى ماوراء النهر، خراسان و سیستان سفر کرد. او تا اواخر حکومت سلطان محمد خوارزم شاه در خراسان به سر مىبرد و ضمن دیدار و گفتوگو با بزرگان و مشاهیر همعصرش، به گردآورى اطلاعات تاریخى دست پیدا مىکرد که در کتابهایش ثبت شده است.
وى پس از حمله مغول به سند گریخت و در خدمت ناصرالدین قباجه، از ممالیک غوریه مىزیست و کتاب «لباب الالباب» را به نام وزیر او عین الملک تألیف کرد. پس از غلبه سلطان شمسالدین تتمش، مؤسس سلسله شمسیه بر سند، عوفى نیز همراه سایر خدمه به خدمت او درآمد و در دهلى اقامت گزید و در سال 630ق، کتاب «جوامع الحکایات» را به نام وزیر او، نظام الملک جنیدى نوشت. از اواخر عمر او و چگونگى و تاریخ دقیق مرگش اطلاعى در دست نیست.
سال ها بود تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا
یاد داری که به من می دادی
درس آزادگی و مهر و وفا
همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را
تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه
تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه
مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش
به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش
یاد داری که تو را شب به سحر میکردم
صد دعا از دل مجروح پریشان احوال
وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال
عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال