- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 129658 - 115/4
- وزن: 1.20kg
- UPC: 120
دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی
نویسنده: لطفعلی بیک آذربیگدلی
به کوشش : حسن سادات ناصری , غلامحسین بیگدلی
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 740
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1366 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ~ نو
مروری بر کتاب
آذر بیگدلی، لطفعلی بیگ شاملو (۱۱۳۴-۱۱۹۵ق/۱۷۲۲-۱۷۸۱م)، شاعر و تذکرهنویس سده دوازدهم هجری.لطفعلیبیک (آذر) بیگدلی، (پسر آقاخان بیگدلی شاملو) در اصفهان به دنیا آمد. در ایام کودکی او به سبب بروز فتنه محمود افغان خانوادهاش به ناچار از اصفهان به قم مهاجرت کرد و پس از ۱۴ سال زندگی در قم با پدر خود که به حکومت لار منصوب شده بود، به فارس رفت، ولی ۲ سال بعد، پس از مرگ پدر، با عموی خود عازم سفر حج و زیارت عتبات شد و پس از مراجعت به خراسان رفت. در خراسان به اردوی نادرشاه پیوست و همراه اردوی نادری از راه مازندران به آذربایجان رفت.
پس از این سفر، عازم عراق عجم شد و در اصفهان سکنی گزید، و چندی به خدمت دیوانی مشغول شد، لیکن سرانجام از امور دیوانی کناره گرفت و به تصوف روی آورد و به سلوک پرداخت و در پایان عمر در شهر قم اقامت کرد و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد.آذر در آغاز شاعری «واله» و «نکهت» تخلص میکرد، ولی بعداً تخل٧ص «آذر» را برای خود برگزید. وی با کسانی چون شعله و مشتاق و هاتف و شاعران دیگری که نهضت بازگشت ادبی را بنیاد نهاده بودند، مصاحبت و همکاری داشت و در شیوه شاعری از «طرز فصحای متقدمین» پیروی میکرد.آذر در بیشتر انواع شعر از غزل و قصیده و مثنوی و رباعی طبعآزمایی کرده است.وی قصایدی در مدح جانشینان نادر و کریمخان زند و برخی از معاصران خود دارد. مضمون غزلیاتش غالباً عرفانی و اخلاقی و عاشقانه است.
به شیخ شهر، فقیری ز جوع برد پناه
بدین امیدکه از جود، خواهدش نان داد
هزار مسئله پرسیدش از مسائل و گفت:
اگر جواب ندادی نبایدت نان داد!
نداشت حال جدال آن فقیر و شیخ غیور
ببرد آبش و نانش نداد تا جان داد
عجبکه با همه دانایی این نمیدانست
که "حق" به "بنده" نه روزی به شرط ایمان داد
من و ملازمت آستان پیر مغان
که جام می به کف کافر و مسلمان داد