- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 84584 - 93/2
- وزن: 1.00kg
- UPC: 60
دیوان لامع
نویسنده: محمدرفیع بن عبدالکریم درمیانی - محمود رفیعی - مظاهر صفا
ناشر: دکتر محمود رفیعی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 800
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1365 - دوره چاپ: 1
کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
محمدرضا رفیع فرزند عبدالکریم درمیانی متخلص به " لامع " از شاعران برجسته قهستان است. او در یکی از سال های 1076 تا 1077 همزمان با سقوط دولت صفوی در درمیان به دنیا آمد. بخش عمده زندگی او با یکی از پرآشوب ترین دوران های تاریخ ایران مواجه بود. دیوان لامع در سال 1365 شمسی به هزینه دکتر محمود رفیعی درمیانی و به کوشش دکتر مظاهر مصفا به چاپ رسیده است.
لامع به دلیل وسعت مشرب، از هر گونه فرقه گرایی و دامن زدن به اختلافات مذهبی، که بیشتر زمینه ساز درگیریهای منطقهای میشده، پرهیز داشته است و قصایدی در توحید باری تعالی و در نعت رسول اکرم (ص) داشته و در برابر دو قصیده که در مورد خلیفه اول و دوم سروده است، دوازده قصیده در ستایش امامان سروده واز آنان امید شفاعت داشته است. در بیان عقیدت و وسعت مشرب مذهبی، لامع یکی از استثنائیترین گویندگان و نظم سُرایان خطه قُهستان است، به طوری که نمیتوان گفت وی پیرو صادق و پاک باخته عاشق این مذهب یا مفتون سینهچاک و مجنون گم کرده ادراک آن مذهب است؛ مسلمانی است پاک اعتقاد با سلوک عرفانی و جهان بینی شاعری.
این دیوان شامل مقدمه ای به نظم و نثر درباره علل نظم دیوان، توصیه و نعت رسول اکرم (ص) ، امامان، خلفا و پاره ای غزل، قصیده، قطعه و رباعی است. مضمون قصاید وی پاک دلی ، ایمان و عشق به رسول اکرم (ص) و خاندان اوست و هر بیت آن،او را به عنوان مسلمانی معتقد و جان باخته رسول (ص) معرفی می کند. مضمون غزل های وی حکم، موعظه و دعوت به ترک تعلقات دنیایی و بیان عشق الهی است. قهر نفس او و دوری از هوای نفس، قهر معمولی نیست. لامع در مقابل سرکوبی نفس از مرحله عادت و معمولی پا را فراتر نهاده و قناعت را آفت طریقت شمرده و توقف در وادی ترک تعلقات را حجاب راه سالک می داند.
وی ترجیع بندی در نعت حضرت صاحب الزمان(عج) دارد که بعضی از بندهایش به شرح زیر است:
ای فضای بارگاهت برتر از حدّ بیان
آنچه بر عالم نهان شد نزد تو آمد عیان
گر دو عالم را به خاک درگهت بارد کسی
باشد این سودا به نزد قدردانان رایگان
فیض عامَت می رسد بر خلق عالم دم به دم
نیست جایز اهل همت را به حاجت امتحان
کی بود یارب که گردم در حریمت باریاب
وین سخن را دم به دم سازم ز دل وِرْد زبان
کای حریم بارگاهت کعبه اهل جهان
وی وجود باکمالت صاحب عصر و زمان …
وقت آن شد کز حریم غیب سر برآوری
کار چون بر خلق مشکل شد نمایی داوری
داورا! تا کی بود ماه جمالت در نقاب؟
تا به کی داری روا بر خلق این غارتگری؟
وقت شد کز صفحه ایام شویی زنگ جور
و ز عدالت مر ضعیفان را نمایی یاوری
وقت شد کز جود و لطف و عدل و اخلاق حَسَن
فوج ظلم و جور و طغیان را نمایی عسگری
تا که لامع در رکابت از صمیم دل کُنَد
با زبان عذرگو, زین لفظ، معنی گستری