- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161704 - 84/3
- وزن: 0.30kg
دیوان فرخی یزدی
نویسنده: محمد فرخی یزدی
تصحیح: حسین مکی
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 255
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه عطف سائیدگی و جلد پشتی کتاب رد تاخوردگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
غزلیات ، اشعار متفرقه ، رباعیات و فتحنامه
هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت
آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
در دفتر زمانه فتـد نامش از قلـم
هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت
میزا محمد متخلص به فرخی فرزند محمد ابراهیم سمسار یزدی در سال 1267 - 1306 هجری - در یزد دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به آموختن فارسی و مقدمات عربی پرداخت دوره تحصیل او در مدرسه تا حدود سن شانزده سالگی ادامه یافت. سپس به کارگری در نانوایی و پارچه بافی مشغول شد. در آغازین روز های مشروطیت و پیدایش حزب دموکرات در ایران فرخی از دموکراتهای جدی و در شمار آزادی خواهان شهر یزد قرار گرفت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالبهای قصیده، غزل، قطعه، رباعی و ترجیعبند سروده شدهاست. از آنجا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است، ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هرچند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی دربردارند. فرخی در سال ۴۲۹ ه.ق در سنین جوانی در غزنه درگذشت.
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم