- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 101441 - 106/2
- وزن: 0.30kg
- UPC: 20
دیوان فخرا
نویسنده: سیدمحمدعلی میرفخرائی
ناشر: برهان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 200
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
غزلیات ، قصاید ، مثنویات ، مراثی
در شب عاشور، میر نشأتین
سرور و سالار مظلومان، حسین
بعد از آنکه خوانْد با یاران، نماز
با تضرّع، آن شه مسکیننواز
از برای خطبهای، لب باز کرد
خطبه را با حمد حق، آغاز کرد
بعد از آن فرمود با یاران خود
که به او بودند، همچون جان خود:
از شما بهتر ندیدم در جهان
باوفاتر، ای گروه همرهان!
ز اهل بیت من در ابناء بشر
اهل بیتی نیست، نیکوکارتر
وصلتان با من، ز جان و دل بُوَد
فصلتان، هر چند ز آب و گِل بُوَد
اینک، ای یاران! بگویم با شما
مانده یک روز دگر از عمر ما
مقصد و مقصود دشمن، این منم
که بَرَد تاج از سر و سر از تنم
تا هوا تاریک و ظلمت، باقی است
از من، ای روشندلان! شویید دست
دست بردارید از من تا شب است
تا که نورافشان، چراغ کوکب است
بیعتم را از شما برداشتم
بر شما این امر وابگْذاشتم
از سخن چون شد لب لعلش، خموش
سینۀ دریادلان آمد به جوش
عشق، بسته گردن دلها به طوق
اللَّه! اللَّه! این چه ذوق است و چه شوق؟
***
بشْنوید، ای دوستان خوشخصال!
از «حبیب بن مظاهر» شرح حال
فیض دیدار رسول ذوالجلال
شد نصیب او چو ارباب کمال
بعد پیغمبر، علی را یار بود
یار او، در صلح و در پیکار بود
در جَمل، صفّین و هم در نهروان
بود با شاه ولایت، همعنان
آنچنان با خسرو دین، یار شد
کز لیاقت، مَحرم اسرار شد
مسلم بن عوسجه وز پی حبیب
آن دو یارِ نصرتِ حق را نصیب
مخفیانه سوی دشت کربلا
رو نهادند آن دو یار باوفا
خارج از کوفه، سوی شطّ فرات
آن دو رفتند از پیِ آبِ حیات
کمکَمک آمد نسیم کوی یار
سوی آن دلدادگان بیقرار
تا رسیدند آن دو یار نازنین
در کنار خیمههای شاه دین
از پسِ اذن تشرّف با سلام
آن دو افتادند بر پای امام
گریهها کردند چون ابر بهار
گریهی عاشق ز شوق وصل یار
روز عاشورا سپاه کفر و دین
شد برابر صفبهصف در آن زمین
بشْنو اینک از حبیب و رزم او
از ارادیْ آهنین و عزم او
در رجز میگفت آن مرد یقین:
من حبیبم، فارِسِ میدان کین
ناگهان دشمن بر او از چارسو
حملهور شد در پی پیکار او
فرق او بشْکافت با تیغ جفا
کرد سر از پیکر پاکش، جدا
چون حبیب از تیغ دشمن شد شهید
انکسار شاه دین آمد پدید